آب گو بگذر ز سر این خانه را
وقت شد، ویران کن این ویرانه را
صوفیان مستند و زاهد بی خبر
از که پرسم من ره میخانه را
شعله ی شمع است کاتش زد بجمع
خواجه گر سوزد چه غم پروانه را
مست آن بزمم که مستانش کنند
ز آب شمشیر تو پر پیمانه را
عشق نوبت میزند بر بام قصر
کز هوس خالی کنید این خانه را
آشنایی حلقه بر در میزند
کیست تا بیرون کند بیگانه را
خطبه میخواند بنام دوست عشق
ای خرد کوتاه کن افسانه را
عشق با دیوانگی! حاشا نشاط
عشق عاقل میکند دیوانه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تخریب و ویرانی خانهای که دیگر مناسب زندگی نیست، اشاره میکند. او از حال و هوای مستی صوفیان و زاهدان بیخبر سخن میگوید و از عشق و میخانه که نیرو و شور جدیدی به زندگی میبخشد، یاد میکند. همچنین به آتش عشق اشاره میکند که میتواند هم خوشحالی و هم دیوانگی به همراه بیاورد. در نهایت، شاعر از نیاز به آشنایی و شناخت در زندگی سخن میگوید و از خرد میخواهد که داستانهای غیرواقعی را کنار بگذارد و به واقعیت عشق و جنون آن بپردازد.
هوش مصنوعی: به آب بگو که از این خانه عبور کند، زمانش فرا رسیده است، و این ویرانه را ویران کن.
هوش مصنوعی: صوفیان غرق در حالشان هستند و زاهدان از واقعیت اطرافشان بیخبرند، پس من باید از چه کسی دربارهٔ راه میخانه بپرسم؟
هوش مصنوعی: شعله شمع اگر به پروانه آسیب بزند، چه فرقی میکند؟ این که پروانه در آتش میسوزد، مسئلهای نیست.
هوش مصنوعی: مست آن جشن و سروری هستم که میخوارگانش را با آب شمشیر تو سیراب کنند.
هوش مصنوعی: عشق به سراغ قصر میآید و از ما میخواهد که این خانه را از آرزوها و تمایلات بیمورد خالی کنیم.
هوش مصنوعی: دوست یا آشنایی به درب میکوبد و از ما میپرسد که کیست تا بیگانهها را بیرون کند و راه را برای خودیها باز کند.
هوش مصنوعی: در این بیت، گفته میشود که عشق در حال بیان سخنانی است و از خرد و اندیشه میخواهد که داستانها و افسانهها را کنار بگذارد و به حقیقت و واقعیت بپردازد. به نوعی، برای رسیدن به درک عمیقتری از عشق، باید از جزئیات کماهمیت و خیالی دور شد.
هوش مصنوعی: عشق و دیوانگی با هم همراهاند! عشق، حتی فرد عاقل را به حالت جنون میبرد و او را شاداب میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاملی گفتست آن بیگانه را
کاخر ای خر چند روبی خانه را
گفت ای شه خلوتی کن خانه را
دور کن هم خویش و هم بیگانه را
گفت هست این پیر صاحب خانه را
آن پسر و او شوهر این دردانه را
تا چو بیند دور از او بیگانه را
جلوه گاه خود کند آن خانه را
باز کن آخر در میخانه را
در ببند این خانۀ افسانه را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.