هر نفس مجلس ما دوش معطر میشد
تا کجا ذکری از آن زلف معنبر میشد
پرتو ماه ز روی تو حکایت میکرد
ظلمت شب به سر زلف تو رهبر میشد
شرح الطاف تو آرایش مجلس میداد
ذکر اوصاف تو پیرایهٔ دفتر میشد
هر نفس شوق من از یاد تو افزون میگشت
هر زمان صبر من از روی تو کمتر میشد
من همی ذکر تو میگفتم و سد بار فزون
میشنیدم که در افلاک مکرر میشد
دری از روضهٔ فردوس به مجلس بگشود
یا خیال تو در اندیشه مصور میشد
از دعای شه و از ذکر تو میدید فروغ
بزم و روشن افق از خسرو و خاور میشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و تاثیر عشق و یاد محبوب میپردازد. شاعر بیان میکند که هر لحظه در مجلس یاد محبوب باعث خوشبو شدن فضا میشود و نور ماه از زیبایی او سخن میگوید. او از الطاف و اوصاف محبوب میگوید که مجلس را زینت میبخشد، در حالی که شوق او هر لحظه بیشتر و صبرش کمتر میشود. شاعر همچنان بر تکرار ذکر محبوب تاکید دارد و میگوید که این ذکر در آسمان نیز شنیده میشود. همچنین، او به زیبایی بزم و افق ناشی از عشق و یاد محبوب اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که در مجلس ما گذشت، عطری خوش به فضا پراکنده میشد و تا چه اندازهای میتوانستیم به یاد آن زلف زیبا فکر کنیم.
هوش مصنوعی: نور ماه از چهرهات داستانی را روایت میکند و تاریکی شب به خاطر گیسوانت راهنمایی میشود.
هوش مصنوعی: محبتها و مهربانیهای تو باعث زیبایی مجالس میشود و توصیفهای تو مانند تزیینی برای نوشتهها و دفاتر میگردد.
هوش مصنوعی: هر لحظه که از یاد تو میگذشت، اشتیاق من بیشتر میشد و هر بار که به تو فکر میکردم، تحمل من کمتر میشد.
هوش مصنوعی: من دائم در حال یادآوری نام تو بودم و هر بار از آن بیشتر و بیشتر میشنیدم، گویا در آسمانها نیز این یادآوری تکرار میشد.
هوش مصنوعی: در رویا یا آرزوی تو، دروازهای از بهشت به سوی مجلس باز شد.
هوش مصنوعی: دعای شاه و یاد تو، نور و روشنی مجلس را درخشان میکرد و افق را از خسرو (شاه) و خاور (شرق) روشن میساخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
و آبی از دیده میآمد که زمین تر میشد
تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
همه شب ذکر تو میرفت و مکرر میشد
چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من
[...]
بر من، ار دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم، نتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو مرا خواب مقرر میشد
شرح هجران تو گفتم، بنویسم، لیکن
[...]
به من از دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم: بتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو کرا خواب میسر میشد؟
بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
[...]
ز صبا سنبل او دوش به هم بر میشد
وز نسیمش همه آفاق معطر میشد
ز سواد شکن زلف به هم بر شدهاش
دیدم احوال جهانی که به هم بر میشد
ز دل و دیده نمیرفت خیالت که مرا
[...]
دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد
آه من بی مه رویت به فلک بر میشد
اشک میآمد و میشست ز پیش نظرم
هرچه جز نقش تو در دیده مصور میشد
مه به کوی تو شب چارده خود بینه میگشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.