دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد
آه من بی مه رویت به فلک بر میشد
اشک میآمد و میشست ز پیش نظرم
هرچه جز نقش تو در دیده مصور میشد
مه به کوی تو شب چارده خود بینه میگشت
چو به آیینه روی تو برابر میشد
هرکجا زان لب شیرین سخنی میگفتند
سخن قند نگفتم که مکرر میشد
قدر وصل تو دل امروز نکو میدانست
اگر آن دولتش این بار میسر میشد
هر نسیمی که شب از زلف تو در مجلس ما
میگذشت از دم او شمع معنبر میشد
آنکه وقتی نگران بود بر آن روی کمال
گر همیدید کنونش نگرانتر میشد
صفت عارض چون آب تو در دفتر خویش
بیشتر زآن ننوشتم که ورق تر میشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق شاعر در مورد فراق و غم دوری محبوب اشاره دارد. شاعر از اشکها و دردهایش به خاطر دوری معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هر زمان به یاد او میافتد، تمام زیباییها و خوشیها یادش میآید. او میگوید که بیمهری معشوق، اشک از چشمانش سرازیر میکند و در خیالاتش همیشه تصویر او حاضر است. شاعر از لحظاتی که در کنار معشوق بوده و از دل خوشش در آن زمان میگوید، و آرزو میکند که دوباره آن لحظات زیبا را تجربه کند. در نهایت، او به زیباییهای معشوق و تأثیر لبهای شیرین او بر دیگران اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دیشب چشمانم از دوری تو پر از اشک شد و آهی که از دلم برمیخاست، به آسمان میرسید.
هوش مصنوعی: اشکهایم میریختند و هر چیزی که جز تصویر تو در دیدگانم بود، پاک میشد.
هوش مصنوعی: ماه در شب چهاردهم به کوی تو میآید و در حال گردش است، وقتی که به آینه روی تو نگاه میکند، خود را در آن میبیند.
هوش مصنوعی: هر جا که از آن لب شیرین، کلامی بیان میشد، گویی که صحبت از قند به زبان میآوردند و این صحبتها همه تکراری به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: امروز، دل انسان ارزش وصل تو را به خوبی درک میکند، اگر آن شانس دوباره برایش فراهم میشد.
هوش مصنوعی: هر بادی که هنگام شب از موهای تو در جمع ما میگذشت، باعث میشد شمعی به نور معنوی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: شخصی که در زمانهای نگرانی به کمال و زیبایی نگاه میکرد، اکنون بیشتر ناراحت و نگران شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که ویژگیهای شخصیاش مانند آبی است که بر روی صفحه کاغذ نوشته میشود و به دلیل رطوبت ورق، نمیتواند بیشتر از این بنویسد. این نشان میدهد که او محدودیتهایی دارد و نمیتواند تمام احساسات و ویژگیهای خود را بیان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش بی روی تو آتش به سرم بر میشد
و آبی از دیده میآمد که زمین تر میشد
تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز
همه شب ذکر تو میرفت و مکرر میشد
چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من
[...]
بر من، ار دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم، نتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو مرا خواب مقرر میشد
شرح هجران تو گفتم، بنویسم، لیکن
[...]
به من از دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم: بتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو کرا خواب میسر میشد؟
بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
[...]
ز صبا سنبل او دوش به هم بر میشد
وز نسیمش همه آفاق معطر میشد
ز سواد شکن زلف به هم بر شدهاش
دیدم احوال جهانی که به هم بر میشد
ز دل و دیده نمیرفت خیالت که مرا
[...]
دوش بی روی تو آتش بسرم بر میشد
آبم از دیده همیرفت و زمین ترمیشد
جیب اطلس چو پر از کشمه عنبر میشد
جامها جمله ازان نفحه معطر میشد
سحر آشفته چو برخاستم از جامه خواب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.