نمی گردید کوته رشته معنی، رها کردم
حکایت بود بی پایان ، به خاموشی ادا کردم
به لذت بود گر لخت جگر گر پاره دل بود
نمک رفت از سخن ، تا با تکلّف آشنا کردم
درین دکان کاسد صد هنر بی یک سبب هیچ است
به مس محتاجم اکنون، گرچه مس را کیمیا کردم
خدنگ جعبه توفیق امشب در کمانم بود
غزالم در نظر بسیار خوب آمد خطا کردم
شهادت را عوض، فردوس جانان داد در محشر
دیت خود بود خونم را غلط کردم بها کردم
شبم خوش بود و چشمم داشت الحق گریه گرمی
شکایت بود بر لب، یاد او کردم دعا کردم
گره نیکو نمی زیبید آن ابروی زیبا را
اگر افسون او، گر سحر بابل بود واکردم
به هر کاری که همت می گماری نصرت از حق جو
که بر گنجشک دام افکندم و صید هما کردم
ز کوی یار چون تو، درهم و آشفته میآمد
«نظیری » کسب صد گلزار امروز از صبا کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از رهایی و آزادی در بیان خویش صحبت میکند و حکایتهای ناگفتنی را با زبان خاموشی روایت میکند. او به لذتهای زندگی اشاره میکند و میگوید که با دقت و سنجیدگی، بسیاری از مسائل را درک کرده است. شاعر به این نکته میرسد که با وجود هنرهای بسیار، در دنیای امروز هیچ چیزی ارزش واقعی ندارد. او از توفیق و فرصتهای ناکام خود یاد میکند و به اشتباهاتش در زندگی اشاره میکند. شاعر همچنین حال خوشی را که به یاد محبوبش تجربه کرده به تصویر میکشد و ابراز عشق و محبت خود را از طریق دعا و شکایت بیان میکند. او از زیباییهای محبوبش و تاثیر آن بر روحش سخن میگوید و در نهایت به تلاش و کوشش برای رسیدن به نصرت و موفقیت اشاره میکند. در پایان، شاعر به آشفتگیهای زندگی و زیباییهایی که از دیدار محبوبش به دست میآورد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که به دلیل ناتوانی در بیان کامل یک مفهوم عمیق، تصمیم گرفتم که ادامه داستانی که به نظر بیپایان میرسد را رها کنم و سعی کردم که این احساس را به صورت خاموش و بدون کلمات منتقل کنم.
هوش مصنوعی: اگر لذت واقعی به خاطر درد دل و عواطف عمیق باشد، بهتر است که این احساسات را بدون تصنّع و تظاهر بروز دهیم.
هوش مصنوعی: در این مغازه خالی از هر گونه معامله، هنرهای زیادی وجود دارد که بیدلیل هستند. اکنون به مس نیاز دارم، با اینکه خود مس را به طلا تبدیل کردهام.
هوش مصنوعی: امشب کمانم پر از تیر موفقیت بود و وقتی غزلم را دیدم، بسیار زیبا به نظر میرسید، اما متوجه شدم که اشتباه کردهام.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، به خاطر شهادت، به جای آن، بهشت برین به من عطا شد. زندگیام را که با خونم عجین شده است، بیدلیل ارزشمند کردم.
هوش مصنوعی: شب من خوب بود و چشمانم واقعاً به خاطر ندیدن او اشک گرم میریخت. بر لبانم شکایتی بود و به یاد او دعا کردم.
هوش مصنوعی: اگر آن ابروی زیبا نمیتوانست به خوبی خود را نشان دهد، حتی اگر جادو و سحر بابل هم بود، نمیتوانستم آن را باز کنم و برگردانم.
هوش مصنوعی: هر کاری که با جدیت و تلاش انجام دهی، موفقیت از سوی خداوند نصیبت خواهد شد؛ چرا که من با زیرکی توانستم گنجشک را در دام بیندازم و پرندهای بزرگتر را شکار کنم.
هوش مصنوعی: از کوی یار تو، در حالتی پریشان و آشفته میگذشتم. امروز از نسیم صبحگاهی صدها گلزار به دست آوردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم
شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان
که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش
[...]
به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کردم
من این تشبیه بینیت چرا کردم چرا کردم
صبا انداخت در دستم شی زلف چو چوگانش
چه گویم کآن نفس با او چه کردم چهها کردم
چو دیدم قبله روی تو صد ساله نماز خود
[...]
به عزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم
دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم
شبی رفتم به کویش نالهای کردم ز درد دل
سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم
تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمیآید
[...]
به خوبی ذرهای بودی چه در کوی تو جا کردم
به دامن گرم آتشپارهای اما خطا کردم
منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی
تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
تو خود آئینهای بودی ولی ماه جمالت را
[...]
درین مدت که در خیل اسیران تو جا کردم
ز من روزی که یک جان خواستی صد جان فداکردم
گرم سوزند فردا هم ز هجران جای آن دارد
که عمر بیوفا را توشه راه وفا کردم
لبی کز نازکی بار لطافت برنمیتابد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.