گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

ذوقی به کمالست و وصالی به دوامست

امروز به ما منزلت عشق تمامست

بر صوفی بی وجد وبالست عبادت

بر شیشه که خالی ست ز می سجده حرامست

دادیم به معشوقه و می دنیی و دین را

بدنام شدن در دو جهان غایت نامست

احیای شب ما و صبوحی حریفان

مهتاب همه روزن و صبح همه بامست

جمعی که گرفتاری ایام شناسند

چون شب پره از نور گریزند که دامست

می گریم و از گریه چو طفلم خبری نیست

در دل هوسی هست ندانم که کدامست

ساقی غم دوران مخور و رطل گران ده

شادست جهان تا می حسن تو به جامست

گویید به زاهد بچه عصمت نفروشد

بوی می دوشینه هنوزش به مشامست

رنجور و الم دیده و پیرست «نظیری »

جام سحری چون نخورد ماه صیامست