بخش ۱۵ - آمدن اهلبیت به مصرع شهدا و زبان حال از قول جناب زینب به حضرت سیدالشهداء
چون گرفتند ره کوی شهادت در پیش
زمرۀ خیل اسیران به هزاران تشویش
هر یکی نعش شهیدی به بر آورد چو جان
کرد با همدم خود شرح پریشانی خویش
زان میان زینب دلسوخته با ناله و زار
از ستمکاری آن طایفۀ کافرکیش
روی بر پای برادر بنهاد از سر شوق
گفت کی سینۀ مجروح مرا مرهم ریش
به چه عضو تو زنم بوسه نداند چه کند
بر سر سفرۀ سلطان چو نشنید درویش
این تویی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم بی تو گرفته ره صحرا در پیش
تو سفر کردی و در کار دلآزاری من
آسمان تیر جفا پاک بپرداخت ز کیش
هجر با صبر من آن کرد که بادی به غبار
خصم با جان من آن کرد که سیلی به حشیش
تو و من بعد نگهداری این قوم عزیز
من و من بعد پرستاری این جمع پریش
چارۀ هجر شکیب است و لیکن چه کنم
که بود درد فراق توام از حوصله پیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو آن خیش ببستی به سر اندر، پسرا
بر دلم گشت فزون از عدد ریشهش ریش
ماهرویا، به سر خویش، تو آن خیش مبند
نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟
رزبان تاختنی کرد به شهر از رز خویش
در رز بست به زنجیر و به قفل از پس و پیش
بود یک هفته به نزدیکی بیگانه و خویش
ز آرزوی بچهٔ رز، دل او خسته و ریش
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش
وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال
روشن و شاد به دیدار ولینعمت خویش
صدر اسلام عمادالدینْ بوبکر که هست
[...]
گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
عمرها بودهام اندر طلبت چاره کنان
سالها گشتهام از دست تو دستان اندیش
پایم امروز فرورفت به گنجینه کام
[...]
اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش
ور بود تشنه جگر چشمهٔ حیوان در پیش
لذت آب ز سیراب نباید پرسید
این سخن خوش بود از تشنه جیحون اندیش
ذوق آن حال کسی راست که از نوش وصال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.