ما را بدر میکده دادند اقامت
ایزهد ریائی بروی رو به سلامت
با نرگس جادو بدر صومعه بگذر
تا پیر خرابات نه لافدز کرامت
از کشمکش زلف درازت چه سرایم
کاین قصه بپایان نرسد تا بقیامت
فرهاد بخواب ار لب شیرین تو بیند
با تیشه ناخن بکند کوه ملامت
تابوت نشان گم نکند کو بمزارم
از سنگ ملامت بگمارند ملامت
فردای قیامت که سر از خاک برآرم
آه ار نبود بر سرم آنسایه قامت
من ربح و خسارت بدرستی نشناسم
بوسی ده و جانی ببر از من بغرامت
ایمردمک دیده من جای تو خالی
کز هجر تو در دیده نماند اشک ملامت
گفتی هوس عشق بتان مایه سوداست
ایمایه سودا سر زلف تو سلامت
نیّر خط مقیاس ز ابروی بتان گیر
تا کچ ننهی قبله محراب امامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت
برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت
صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت
سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت
امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام
بسیار به دندان گزد انگشت ندامت
در دیده خیال قد تو روز جدائی
[...]
ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت
گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت
شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب
نه روی سفر کردن و نه رای اقامت
رفتی و مپندار که دست از تو بدارم
[...]
تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت
تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت
مستغرق غم گشته به دریای تحیر
باشد که از این ورطه درآیم به سلامت
درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش
[...]
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.