گنجور

 
نیر تبریزی

ما را به در میکده دادند اقامت

ای زهد ریایی بروی رو به سلامت

با نرگس جادو به در صومعه بگذر

تا پیر خرابات نلافد ز کرامت

از کشمکش زلف درازت چه سرایم

کاین قصه به پایان نرسد تا به قیامت

فرهاد به خواب ار لب شیرین تو بیند

با تیشهٔ ناخن بکند کوه ملامت

تابوت نشان گم نکند کو به مزارم

از سنگ ملامت بگمارند ملامت

فردای قیامت که سر از خاک برآرم

آه ار نبود بر سرم آن سایهٔ قامت

من ربح و خسارت به درستی نشناسم

بوسی ده و جانی ببر از من به غرامت

ای مردمک دیدهٔ من جای تو خالی

کز هجر تو در دیده نماند اشک ملامت

گفتی هوس عشق بتان مایهٔ سوداست

ای مایهٔ سودا سر زلف تو سلامت

نیّر خط مقیاس ز ابروی بتان گیر

تا کج ننهی قبلهٔ محراب امامت

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مولانا

ای ماه عذار من و ای خوش قد و قامت

برخیز که برخاست ز عشق تو قیامت

کمال خجندی

صوفی که ز چشم تو برد جان به سلامت

سر بر نکند تا به قیامت ز غرامت

امروز گر آن لب نگرد زاهد خود کام

بسیار به دندان گزد انگشت ندامت

در دیده خیال قد تو روز جدائی

[...]

جلال عضد

ماییم و غم عشق و سر کوی ملامت

گم کرده ز بی خویشتنی راه سلامت

شهری ست پر از فتنه و راهی ست پرآشوب

نه روی سفر کردن و نه رای اقامت

رفتی و مپندار که دست از تو بدارم

[...]

جهان ملک خاتون

تا کی کشم ای دوست ز خود کرده ندامت

تا چند کشد دل ز غم عشق ملامت

مستغرق غم گشته به دریای تحیر

باشد که از این ورطه درآیم به سلامت

درده به من تشنه لب آبی که ازین بیش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
حافظ

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت

خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید

تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت

فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه