چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
این تیغ نه از بهر ستمگاران کردند
انگور نه از بهر نبید است به چرخشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت!»
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نکوهش خشونت و کشتار اشاره دارد. شاعر میگوید که اگر فردی در دستش تیغ باشد، نمیتواند بیدلیل مردم را بکشد. او به خداوند اشاره میکند که در نزد او بدی وجود ندارد و باید از این رفتارها پرهیز کرد. شاعر با مثالی از عیسی میگوید که وقتی او یک کشته را میبیند، حیران میشود و از قاتل میپرسد که چرا چنین کاری کرده است. در نهایت، پیام شعر این است که نباید به دیگران آسیب رساند، چون در نهایت این عمل به خود فرد آسیب میزند.
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر به دست بگیری، نمیتوانی مردم را بپرسانی. در نزد خداوند، بدی وجود ندارد و نباید آن را فراموش کنی.
هوش مصنوعی: این شمشیر برای ظلم و ستم ساخته نشده است و انگور نیز به خاطر شراب نگرفته است؛ بلکه به خاطر چرخش و حرکت زندگی است.
هوش مصنوعی: عیسی در مسیر خود، مردی را دید که کشته شده و بر زمین افتاده بود. او با تعجب به این صحنه نگاه کرد و به نشانهی اندوه، انگشتش را به دندان گرفت.
هوش مصنوعی: گفت: "چرا تا زمانی که کشته شدی، فریاد زدی؟ تا کی انتظار داری او دوباره تو را بکشد در حالی که قبلاً تو را کشته؟"
هوش مصنوعی: به دیگران آزار نرسان و در کار دیگران دخالت مکن، چرا که اگر به کسی آسیب برسانی، ممکن است خودت نیز مورد آزار قرار بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
همین شعر » بیت ۱
چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند
انگور نه از بهر نبیذ است به چرخشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
[...]
برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت
بس کس که ز زردشت بگردیده، دگر بار
ناچار کند روی سوی قبلهٔ زردشت
من سرد نیابم که مرا ز آتش هجران
[...]
برخیز و برافروز هلا قبله زردشت
بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت
بس کس گرویدند بزردشت، کنون باز
ناکام کند روی سوی قبله زردشت
من سرد نیابم که مرا ز آتش هجران
[...]
ای روی تو رخشندهتر از قبلهٔ زردشت
بیروی تو چون زلف تو گوژست مرا پشت
عشق تو مرا کشت و هوای تو مرا سوخت
جور تو مرا خست و جفای تو مرا کشت
هر چند همه جور و جفای تو کشیدم
[...]
برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافگن شکم قاقم بر پشت
بس کس که به زردشت نگروید و کنون باز
ناکام کند روی سوی قبلهٔ زردشت
بس سرد نپایم که مرا آتش هجران
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.