سلام کن ز من ای باد مر خراسان را
مر اهل فضل و خرد را نه عام نادان را
خبر بیاور ازیشان به من چو داده بُوی
ز حال من به حقیقت خبر مر ایشان را
بگویشان که جهان سرو من چو چنبر کرد
به مکر خویش و، خود این است کار، گیهان را
نگر کهتان نکند غره عهد و پیمانش
که او وفا نکند هیچ عهد و پیمان را
فلان اگر به شک است اندر آنچه خواهد کرد
جهان بدو، بنگر، گو، به چشم بهمان را
ازین همه بسِتاند به جمله هر چهش داد
چنانکه بازستد هرچه داده بود آن را
از آنکه در دهنش این زمان نهد پستان
دگر زمان بستاند به قهر پستان را
نگه کنید که در دست این و آن چو خراس
به چند گونه بدیدید مر خراسان را
به ملک ترک چرا غرهاید؟ یاد کنید
جلال و عزت محمود زاولستان را
کجاست آنکه فریغونیان ز هیبت او
ز دست خویش بدادند گوزگانان را؟
چو هند را به سم اسپ ترک ویران کرد
به پای پیلان بسپرد خاک ختلان را
کسی چنو به جهان دیگری نداد نشان
همی به سندان اندر نشاند پیکان را
چو سیستان ز خلف، ری ز رازیان، بستد
وز اوج کیوان سر برفراشت ایوان را
فریفته شده میگشت در جهان و، بلی
چنو فریفته بود این جهان فراوان را
شما فریفتگان پیش او همی گفتید
«هزار سال فزون باد عمر، سلطان را»
به فر دولت او هر که قصد سندان کرد
به زیر دندان چون موم یافت سندان را
پریر قبلهٔ احرار زاولستان بود
چنانکه کعبهست امروز اهل ایمان را
کجاست اکنون آن فر و آن جلالت و جاه
که زیر خویش همی دید برج سرطان را؟
بریخت چنگش و فرسوده گشت دندانش
چو تیز کرد برو مرگ چنگ و دندان را
بسی که خندان کردهاست چرخ گریان را
بسی که گریان کردهاست نیز خندان را
قرار چشم چه داری به زیر چرخ؟ چو نیست
قرار هیچ به یک حال چرخ گردان را
کناره گیر ازو کاین سوار، تازان است
کسی کنار نگیرد سوار تازان را
بترس سخت ز سختی چو کاری آسان شد
که چرخ زود کند سخت کار آسان را
برون کند چو درآید به خشم گشت زمان
ز قصر قیصر را و ز خان و مان خان را
بر آسمان ز کسوف سیه رهایش نیست
مر آفتاب درفشان و ماه تابان را
میانه کار بباش، ای پسر، کمال مجوی
که مه تمام نشد جز ز بهر نقصان را
ز بهر حال نکو خویشتن هلاک مکن
به در و مرجان مفروش خیره مر جان را
نگاه کن که به حیلت همی هلاک کنند
ز بهر پرّ نکو طاوسان پران را
اگر شرابِ جهان خلق را چو مستان کرد
توشان رها کن چون هوشیار مستان را
نگاه کن که چو فرمان دیو ظاهر شد
نماند فرمان در خلق خویش یزدان را
به قول بندهٔ یزدان قادرند ولیک
به اعتقاد همه امتند شیطان را
بگویشان که شما به اعتقاد دیوانید
که دیو خواند خوش آید همیشه دیوان را
چو مست خفت به بالینش بر، تو، ای هشیار
مزن گزافه به انگشت خویش پنگان را
زیان نبود و نباشد ازو چنانکه نبود
زیان ز معصیت دیو مر سلیمان را
تو را تن تو چو بند است و این جهان زندان
مقر خویش مپندار بند و زندان را
ز علم و طاعت، جانت ضعیف و عریان است
به علم کوش و بپوش این ضعیف عریان را
به فعل بندهٔ یزدان نهای به نامی تو
خدای را تو چنانی که لاله نعمان را
به آشکاره تن اندر که کرد جان پنهان؟
به پیش او دار این آشکار و پنهان را
خدای با تو بدین صنع نیک احسان کرد
به قول و فعل تو بگزار شکر احسان را
جهان زمین و سخن تخم و جانت دهقان است
به کشت باید مشغول بود دهقان را
چرا کنون که بهار است جهد آن نکنی
که تا یکی به کف آری مگر زمستان را
من این سخن که بگفتم تو را نکو مثل است
مثل بسنده بود هوشیار مردان را
دل تو نامهٔ عقل و سخنت عنوان است
بکوش سخت و نکو کن ز نامه عنوان را
تو را خدای ز بهر بقا پدید آورد
تو را و خاک و هوا و نبات و حیوان را
نگاه کن که بقا را چگونه میکوشد
به خردگی منگر دانهٔ سپندان را
بقا به علم خدا اندر است و، فرقان است
سرای علم و، کلید و درست فرقان را
اگر به علم و بقا هیچ حاجت است تورا
سوی درش بشتاب و بجوی دربان را
در سرای نه چوب است بلکه دانایی است
که بنده نیست ازو به خدای سبحان را
به جد او و بدو جمله باز باید گشت
به روز حشر همه مؤمن و مسلمان را
مرا رسول رسول خدای فرمان داد
به مؤمنان که بدانند قدر فرمان را
کنون که دیو خراسان به جمله ویران کرد
ازو چگونه ستانم زمین ویران را
چو خلق جمله به بازار جهل رفتهستند
همی ز بیم نیارم گشاد دکان را
مرا بَدَل ز خراسان زمین یمگان است
کسی چرا طلبد مر مرا و یمگان را
ز عمر بهره همین است مر مرا که به شعر
به رشته میکنم این زر و در و مرجان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی وضعیت و حال انسانها و جهان میپردازد. شاعر از باد میخواهد تا خبر از اهل فضل و خرد خراسان بیاورد و به بیان واقعیتهای تلخی از زندگی و فریبهای زمانه میپردازد. او به یاد میآورد که چگونه جلال و عظمت بعضی پادشاهان از بین رفته و دنیا به هیچ اعتبار وفا نمیکند.
شاعر با تأکید بر بیثباتی دنیا و تباهیهایی که در آن نهفته است، به مردمان هشدار میدهد که از فریبهای ظاهری دوری کنند. او همچنین تاکید میکند که علم و تلاش در مسیر نیکو باید هدف اصلی انسانها باشد و بیاعتنایی به دنیا و فریبهایش در نظر او نادرست است.
در نهایت، او به یادآوری اهمیت علم، فهم واقعی، و درک از امور میپردازد و از انسانها میخواهد که به جای اتکا به دنیا و ظواهر، در پی کسب علم و دیانت باشند.
هوش مصنوعی: ای باد، سلام من را به خراسان برسان و به اهل علم و دانایی منتقل کن، نه به مردم نادان و بیخبر.
هوش مصنوعی: به من خبر بده که حال آنها چگونه است، چون بوی حال من به حقیقت آنها را خبر میدهد.
هوش مصنوعی: به آنها بگو که جهان مانند حلقهای دور من را گرفته و این به دلیل نیرنگهای خود اوست و این همان کاری است که او با جهانیان انجام میدهد.
هوش مصنوعی: مراقب باش که به عهد و پیمانهای او فریب نخوری، چرا که او هرگز به هیچ عهد و پیمانی وفا نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در مورد آنچه که میخواهد انجام دهد شک دارد، به او بگو که به دنیا نگاه کند و ببیند که چه واکنشی به او نشان میدهد.
هوش مصنوعی: او از همه چیزهایی که به او دادهاند، به مانند این که همه را پس بگیرد، میگیرد.
هوش مصنوعی: کسی که در حال حاضر از چیزی بهرهمند است، ممکن است در آینده به ناچار آن را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: دقت کنید که مردم چطور به شیوههای مختلف، سرزمین خراسان را مورد ارزیابی و قضاوت قرار میدهند.
هوش مصنوعی: به چه دلیلی به قدرت و عظمت خود میبالید؟ اندکی به یاد بیاورید عظمت و شکوه محمود از زابل را.
هوش مصنوعی: کجاست کسی که به خاطر قدرت و جلالش، افراد مغرور و متکبر از دست خودشان تسلیم شدند و تسلیم او شدند؟
هوش مصنوعی: زمانی که هند به وسیلهی سمهای اسبهای ترکان ویران شد، سرزمین ختلان را به پای فیلها سپردند.
هوش مصنوعی: کسی را مثل او در دنیا پیدا نکردهاند که نشانهای از خود به دیگری بدهد، همانطور که پیکان را بر روی سندان مینشاندند.
هوش مصنوعی: آنگاه که سرزمین سیستان به دست خلفا افتاد و ری در اختیار مردم راز قرار گرفت، از اوج کیوان (ستاره بزرگ) سر به آسایش و شکوهمندی برداشته و ایوانی برپا شد.
هوش مصنوعی: او در دنیا سرگردان و فریبخورده بود و واقعاً به نظر میرسد که این دنیا بسیاری از افراد را به همین شکل فریب داده است.
هوش مصنوعی: شما افرادی که تحت تأثیر او هستید، همیشه به او میگفتید: «امیدواریم عمری هزار ساله برای سلطان سرمدی باشد.»
هوش مصنوعی: هر کسی که به قصد دستیابی به قدرت و ثروت او تلاش کند، به راحتی و نرمش، مانند موم به زیر فشار و تحت تاثیر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در گذشته، پریر به عنوان مرکز و قبلهای برای انسانهای آزاد در سرزمین زاولستان شناخته میشد، همانطور که امروز کعبه برای مؤمنان اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: کجاست الآن آن زیبایی و شکوه و مقام تو که زیر پای خود، برج سرطان را میدیدی؟
هوش مصنوعی: چنگ او ریخت و دندانش از کار افتاد، وقتی به مرگ نزدیک شد، تیز شدن چنگ و دندانش دیگر فایدهای نداشت.
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که شادی و خنده را برای کسی به ارمغان آوردهاند و همچنین افرادی وجود دارند که باعث غم و اندوه دیگران شدهاند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانی به چشمانت آرامش بدهی در حالی که زیر آسمان هیچ چیز ثابت و پایدار نیست؟ وقتی که چرخ زمان همواره در حال چرخش و تغییر است، هیچ چیز در یک حالت باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: از او کنارهگیر، زیرا این سوار در حال حرکت و تندروست؛ کسی که نمیتواند از سوار تندرو دور بماند، آسیب خواهد دید.
هوش مصنوعی: از مشکلات و سختیها بترس چون وقتی کاری آسان شد، زمان گردشی سریعاً میتواند کار آسان را به سختی تبدیل کند.
هوش مصنوعی: زمانی که خشم کسی برافروخته شود، او میتواند از درون خود بیرون بیاید و به راحتی هر چیزی را که دوست ندارد، به حاشیه براند. حتی عظیمترین کاخها و خانهها نیز نمیتوانند در برابر چنین خشم و قدرتی مقاومتی داشته باشند.
هوش مصنوعی: آفتاب و ماه درخشان همواره در آسمان وجود دارند، اما به دلیل کسوف، نمیتوان به راحتی آنها را دید و نورشان به اندازهای که باید، نمایان نیست.
هوش مصنوعی: در طول زندگیات سعی کن در میانه کار باشی و به دنبال کمال مطلق نباش، چون ماه کامل هرگز به خاطر نقص و نواقص خود شکل نگرفته است.
هوش مصنوعی: به هر صورت، خودت را به خاطر چیزی نابود نکن و برای چیزهای بیارزش خودت را به خطر نینداز.
هوش مصنوعی: بنگر که چگونه با تدبیر و نیرنگ، برخی از افراد به خاطر داشتن ویژگیهای خوب، دیگران را از بین میبرند.
هوش مصنوعی: اگر شراب دنیا مردم را بیخود کند، تو آنها را رها کن مانند کسی که مستان را در حال هوشیاری ترک میکند.
هوش مصنوعی: بنگر که وقتی فرمان شیطان آشکار شد، دیگر احکام و دستورات خداوند در میان مخلوقات باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به اعتقاد برخی از افراد، خداوند توانایی و قدرت دارد، اما در عین حال، بسیاری از مردم شیطان را به عنوان موجودی قدرتمند میدانند و به او باور دارند.
هوش مصنوعی: به آنها بگویید که شما به نظر دیوان میرسید، زیرا همیشه برای دیوان خوشآهنگ است که دیوان را بخوانند.
هوش مصنوعی: وقتی او مست و خوابیده است، تو که هوشیار هستی، با دست خود بیدلیل او را نزن.
هوش مصنوعی: هیچ ضرری از او نمیرسد، همانطور که هیچ آسیبی از گناه دیو به سلیمان نرسید.
هوش مصنوعی: تو باید بدانی که این تن تو تنها یک قید و بند است و نباید این جهان را به عنوان جایگاهی محدود و زندان خودت تصور کنی.
هوش مصنوعی: دانش و اطاعت، باعث شده که روح تو ضعیف و خالی باشد. پس تلاش کن تا با علم خود، این روح ضعیف و عریان را تقویت کنی.
هوش مصنوعی: تو به عنوان بنده خدا، به نام خداوند شناخته نمیشوید، بلکه مانند لالهای هستی که در باغ نعمان میروید.
هوش مصنوعی: واضح است که در بدن چه کسی جان نهفته است؟ در حضور او، این ظاهر و باطن را به معرض نمایش بگذار.
هوش مصنوعی: خداوند به وسیلهی این کار نیکو به تو لطف کرده است، بنابراین باید تلاش و گفتار خوبت را بشناسی و قدردانی کنی.
هوش مصنوعی: زمین و کلام، مانند بذر و جان یک زارع هستند. بنابراین، زارع باید در کار کشت و کار کشاورزی مشغول باشد.
هوش مصنوعی: چرا در حال حاضر که فصل بهار است تلاشی نمیکنی تا چیزی را به دست آوری، مگر اینکه به انتظار زمستان بمانی؟
هوش مصنوعی: من سخن خود را به گونهای بیان کردم که شما هم به خوبی آن را میفهمید، و این سخن برای مردان بیدار و هوشیار کافی و منطقی است.
هوش مصنوعی: دل تو مانند نامهای است که پیام عقل در آن نوشته شده و سخنان تو نیز نشاندهندهٔ همین پیام است. پس تلاش کن و به خوبی بر روی محتوای این نامه و عنوان آن کار کن.
هوش مصنوعی: خداوند برای حفظ و بقا، تو را به وجود آورد، همچنین خاک، هوا، گیاهان و حیوانات را نیز خلق کرد.
هوش مصنوعی: به اطراف خود نگاه کن و ببین چطور تلاش میشود تا دوام و ماندگاری را به دست آورند، در حالی که نباید به ظواهر و جزئیات بیاهمیت توجه کنی.
هوش مصنوعی: ادامه موجودیت و ماندگاری به علم خدا وابسته است، و در حقیقت، علم و دانش یک دنیای ویژه و کلید فهم درست آن، به درک صحیح واقعیتها مربوط میشود.
هوش مصنوعی: اگر به دانایی و جاودانگی نیاز داری، سریعاً به در آن مکان برو و دربان آن را پیدا کن.
هوش مصنوعی: در این دنیا، تنها چوب و چیزهای مادی وجود ندارد، بلکه دانش و آگاهی است که بندگی برای خداوند را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، همه مؤمنان و مسلمانان باید به جد و اصول خود رجوع کنند و به حقیقت و معرفت بپردازند.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا به من گفت که مؤمنان باید ارزش و اهمیت دستورات الهی را درک کنند.
هوش مصنوعی: اکنون که دیو خراسان همه جا را ویران کرده، چطور میتوانم زمین ویران را از او بگیرم؟
هوش مصنوعی: چون همه مردم به بازار نادانی رفتهاند، من از ترس به راه انداختن کسب و کارم اقدام نمیکنم.
هوش مصنوعی: من از خراسان، سرزمینی که در آن زندگی میکنم، به فردی دیگر تبدیل شدهام. چرا کسی باید مرا بخواهد در حالی که یمگان و زیباییهای آن وجود دارد؟
هوش مصنوعی: زندگی من تنها به همین خلاصه میشود که با شعر، این زیباییها و جواهرات را به هم میدوزم و به نوعی بازسازی میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به نام نیک تو خواجه فریفته نشوم
که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را
کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دام است نانْش مر جان را
شریف خاطر مسعود سعد سلمان را
مسخرست سخن چون پری سلیمان را
نسیج وحده که نو حُلّهای دهد هر روز
زکارگاه سخن بارگاه سلطان را
ز شادی ادب و عقل او به دار سلام
[...]
لب تو طعنه زند گوهر بدخشان را
رخ تو طیره کند اختر درفشان را
به بوسه لب تو تهنیت کنم دل را
به دیدن رخ تو تربیت دهم جان را
به جان تو که پرستیدن تو کیش من است
[...]
چه خرمی است که امروز نیست زنگان را
چه فرخی است کزو بهره نیست کیهان را
بهار و کام طرب تازه می کند دل را
ضیاء انس و فرح زقه میدهد جان را
بدشت جلوه گری عرضه داد بار دگر
[...]
خوشا مطالعه کردن جمالِ بستان را
به موسمی که صبا تازه می کند جان را
میانِ باغ خرامان گرفته دست به دست
نگارِ سیب زنخدانِ نار پستان را
قدح به دور بگردان دمادم ای ساقی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.