دیوی است جهان پیر و غداری
کهش نیست به مکر و جادوی یاری
باغی است پر از گل طری لیکن
بنهفته به زیر هر گلی خاری
گر نیست مراد خستن دستت
زین باغ بسند کن به دیداری
این بلعجبی است، خوش کجا باشد
از بازی او مگر که نظاری
زنهار مشو فتنه برو زیرا
حوری است ز دور و خوب گفتاری
بشکست هزار بار پیمانت
آگه نشدی ز خوی او باری
لیکن چو به دام خویش آوردت
گرگی است به فعل و زشت کفتاری
صد سالت اگر ز مکر او گویم
خوانده نشود خطی ز طوماری
روز و شب بیخ ما همی برد
غمری نرم است و گول طراری
هر روز یکی لباس نو پوشد
از بهر فریب نو خریداری
روزی سقطی شکار او باشد
روزی شاهی و نام برداری
فرقی نکند میان نیک و بد
مستی نشناسد او ز هشیاری
ماری است کزو کسی نخواهد رست
از خلق جهان بجمله دیّاری
زین پیش جز از وفای آزادان
کاریش نبود نه بیاواری
مر طغرل ترکمان و چغری را
با تخت نبود و با مهی کاری
استاده بدی به بامیان شیری
بنشسته به عزّ در پشین شاری
بر هر طرفی نشسته هشیاری
گسترده به داد و عدل آثاری
از فعل بد خسان این امت
ناگاه چنین بخاست آواری
ابلیس لعین بدین زمین اندر
ذریّت خویش دید بسیاری
یک چند به زاهدی پدید آمد
بر صورت خوب طیلسانداری
بگشاد به دین درون در حیلت
برساخت به پیش خویش بازاری
گفتا که «اگر کسی به صد دوران
بوده است ستمگری و جباری
چون گفت که لا اله الا الله
نایدش به روی هیچ دشواری»
تا هیچ نماند ازو بدین فتوی
در بلخ بدی و نه گنهکاری
وین خلق همه تبه شد و برپزد
هرکس به دلش ز کفر مسماری
هر زشت و خطای تو سوی مفتی
خوب است و روا چو دید دیناری
ور زاهدی و ندادهای رشوت
یابیش درست همچو دیواری
گوید که «مرا به درد سر دارد
هر بیخردی و هر سبکساری»
و امروز به مهتری برون آمد
با درقه و تیغ چون ستمگاری
گوید که «نبود مر خراسان را
زین پیش چو من سری و دستاری»
خاتون و بگ و تگین شده اکنون
هر ناکس و بنده و پرستاری
باغی بود این که هر درختی زو
حری بودی و خوب کرداری
در هر چمنی نشسته دهقانی
این چون سمنی و آن چو گلناری
پر طوطی و عندلیب اشجارش
بیهیچ بلا و شور و پیکاری
دیوی ره یافت اندر این بستان
بد فعلی و ریمنی و غداری
بشکست و بکند سرو آزاده
بنشاند به جای او سپیداری
ننشست ازان سپس در این بستان
جز کرگس مردهخوار، طیاری
وز شومی او همی برون آید
از شاخ به جای برگ او ماری
گشتند رهی او ز نادانی
هر بیهنری و هر نگونساری
اقرار به بندگی او داده
بیهیچ غمی و هیچ تیماری
من گشته هزیمتی به یمگان در
بیهیچ گنه شده به زنهاری
چون دیو ببرد خان و مان از من
به زین به جان نیافتم غاری
ماندهاست چو من در این زمین حیران
هر زاهد و عابدی و بنداری
بیچاره شود به دست مستان در
هشیار اگرچه هست عیاری
یک حرف جواب نشنود هرگز
هرچند که گفت مست خرواری
ای مانده چو من بدین زمین اندر
بیمار نه و مثل چو بیماری
هرچند که خوار و رنجهای منگر
زنهار به روی ناسزاواری
زنار، اگرچه قیمتی باشد،
خیره کمری مده به زناری
چون کار جهان چنین فرا شوبد
سر بر کند از جهان جهانداری
چون دود بلند شد به هر حالی
سر بر زند از میان او ناری
این دیو هزیمتی است اینجا در
منگر تو بدانکه ساخت کاچاری
آن خانه که عنکبوت برسازد
تا صید مگس کند چو مکاری
پس زود کندش ساخته لیکن
گنجشک بدردی به منقاری
گر باز به دام او درآویزد
عاری بود آن و سهمگن عاری
ای باز سپید و خورده کبگان را
مردار مخور به سان ناهاری
بنشین بی کار ازانکه بیکاری
به زانکه کنی بخیره بیگاری
یک سو کش سرت ازین گشن لشکر
بیهوده مرو پس گشن ساری
این خوب سخن بخیره از حجت
همواره مده به هر سخن خواری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف دنیا به عنوان یک دیو غدار و فریبکار میپردازد که در ظاهر زیبا و باغی پر از گل است، اما زیر هر گل، خاری پنهان شده است. شاعر تأکید میکند که در این دنیا ممکن است آرزوها برآورده نشود و افراد به دام مکر و فریب این دیو گرفتار شوند. او هشدار میدهد که نباید به ظاهر زیبای دنیا دلخوش شد، چرا که در نهایت هیچ چیز ثابت و دائمی نیست و افراد ممکن است در برابر زشتیها و فریبهای آن آسیب ببینند. دنیا به مثابه یک بازی است که همواره تغییر میکند و زیباییهای آن موقتی و فریبنده هستند. در نهایت، شاعر نگران حال انسانهاست که بدون آگاهی و درک در این دنیا غرق شدهاند و به دامهای آن خود را تسلیم میکنند.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک دیو پیر و فریبنده است که هیچکس نمیتواند با فریب و جادو به مقابله با آن بپردازد.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و ظرافتهای یک باغ پر از گل اشاره میکند، اما نکتهای را هم به تصویر میکشد که در زیر هر گل زیبایی، خارهایی نیز وجود دارند. به عبارتی، هرچند که زیبایی و طراوت در یک جا وجود دارد، اما مشکلات و چالشها نیز در کنار آن هستند.
هوش مصنوعی: اگر به خواستهات نرسی و از این تلاش خسته شوی، بهتر است از این باغ دست بکشی و به دیدار کسی بروی که دلخواهت است.
هوش مصنوعی: این واقعاً شگفتانگیز است که خوشحالی و لذت از بازی او کجا میتواند باشد جز در حالتی که کسی نظارگر باشد.
هوش مصنوعی: مواظب باش به فتنه مبتلا نشوی، چون در دوردست، زنان زیبا و خوشگو هستند.
هوش مصنوعی: هر بار که پیمانت شکسته، تو هنوز متوجه رفتار او نشدی.
هوش مصنوعی: اما وقتی که تو را در دام خودش گرفتار کند، به مانند گرگی است که به رفتار زشت و شیطانی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم از نیرنگ و فریب او بگویم، باز هم هیچ چیزی از آن در کتابی نوشته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: روز و شب بدون توقف به ما غم و اندوه میدهد، اما به طور آرام و فریبندهای.
هوش مصنوعی: هر روز یک نفر لباس تازهای میپوشد تا دیگران را بفریبد و خود را تازهتراشیده و جذاب نشان دهد.
هوش مصنوعی: زندگی ممکن است گاهی به شرایط متفاوتی منجر شود؛ روزی انسان به اوج قدرت و مقام میرسد و روزی دیگر ممکن است به شدت دچار مشکلات و ناکامیها شود.
هوش مصنوعی: مستی بههیچوجه تفاوتی بین خوب و بد نمیگذارد و در حالت هشیاری هم این تمایز برای او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: موجودی وجود دارد که هیچکس نمیتواند از آن خلاص شود و همه مردم در دنیا به نوعی به آن وابستهاند.
هوش مصنوعی: قبل از این، کسی جز آزادگان به او وفا نداشت و او به هیچ کس اعتماد نمیکرد.
هوش مصنوعی: طغرل ترکمان و چغری در مقام و شکوه خود فاقد تخت و تاج بودند و تنها به خاطر مهارت و تواناییهایشان شناخته شده بودند.
هوش مصنوعی: در بامیان، یک شیر قدرتمند با عزت و عظمت نشسته است و به همه نشان میدهد که در این مکان چه جلال و شکوهی حاکم است.
هوش مصنوعی: در هر سو نشان از آگاهی و هوشیاری وجود دارد که به برقراری عدالت و نظم کمک میکند.
هوش مصنوعی: از عمل زشت و ناپسند برخی از افراد این ملت، ناگهان چنین بلایی بر سر آنها نازل شد.
هوش مصنوعی: ابلیس پلید در این زمین فرزندان خود را بسیار دید.
هوش مصنوعی: مدتی به زاهدی توجه کردم و زیبایی چهرهات مرا تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: به طریقی هوشمندانه و با تدبیر، در دل خود را به روی اندیشهها و ایدههای جدید گشوده و بازاری نو برای خود ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: گفت: «اگر کسی در صد دوره، ستمگر و سرپرستی بوده باشد...»
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی کلمه «لا اله الا الله» را بر زبان بیاورد، هیچ مشکل و مانعی نمیتواند بر سر راه او قرار گیرد.
هوش مصنوعی: در بلخ هیچگونه فساد یا گناهی باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: این مردم همگی نابود شدند و هر کس به دل خود با کفر و بیایمانی به جنگ برخاست.
هوش مصنوعی: هر ناپسندی و خطایی که تو انجام دهی، در نظر مفتی (فقیه) نیکو و مجاز به نظر میرسد، به شرطی که پولی برایش وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر زاهدی هستی و رشوهای ندادهای، پس رفتار تو درست مانند دیواری است که پابرجاست و بیتغییر میماند.
هوش مصنوعی: میگوید که هر کسی که احمق و بیفکر باشد، برای من دردسر ایجاد میکند و به من آسیب میزند.
هوش مصنوعی: امروز شخصی با شجاعت و سلاح از خانه بیرون آمد، مانند شخصی که در مقام ستمگری است.
هوش مصنوعی: میگوید که «خراسان از این پس دیگر کسی مانند من نخواهد داشت با این مقام و ویژگیها».
هوش مصنوعی: خانم و بزرگان اکنون هر شخص بینام و نشان و غلام و خدمتکاری شدهاند.
هوش مصنوعی: در این باغ، هر درختی ویژگیهای خوب و پسندیدهای داشت و از نظر اخلاقی نیز خوب بود.
هوش مصنوعی: در هر دشت و صحرا، کشاورزی به چشم میخورد که یکی مانند گلی زیبا و دیگری شبیه گیاه سرسبز است.
هوش مصنوعی: درختان او پر از طوطی و بلبل هستند و زندگی در آنجا بدون هیچ دردسر و جنگ و جدالی میگذرد.
هوش مصنوعی: دیوی به این باغ وارد شده است که دارای ویژگیهای ناپسند و فریبنده است.
هوش مصنوعی: سرو آزاده شکست و از جای خودش کنار رفت و به جایش درخت سپیداری نشسته است.
هوش مصنوعی: در این باغ دیگر کسی جز کرکسهایی که مردار میخورند، باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: از بدبختی او، درخت به جای شاخههای برگدارش، مارهایی را بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: به خاطر نادانی، هر کسی که بیاستعداد و بیکفايت باشد، از راه او منحرف میشود.
هوش مصنوعی: به او به عنوان پروردگار خود اعتراف کرده و در این راه هیچ دلنگرانی یا نیازی به مراقبت ندارد.
هوش مصنوعی: من در دورانی سخت و دشوار به سر میبرم و بدون اینکه مرتکب خطایی شده باشم، به حمایت و پشتیبانی نیاز دارم.
هوش مصنوعی: وقتی که دیو خانه و زندگیام را از من گرفت، به زین نشستم و از جانم نگذشتم، بلکه به دنبال پناهگاهی بودم.
هوش مصنوعی: در این زمین، هر زاهد و عابد و بندۀ که در جستجوی حقیقت است، همانند من سردرگم و گیج مانده است.
هوش مصنوعی: اگرچه فردی با عقل و آگاهی است، اما در دست مستها و بیپرواها، او نیز دچار مشکل و بدبختی میشود.
هوش مصنوعی: هرگز پاسخی نخواهد شنید، حتی اگر مستانه بسیار سخن بگوید.
هوش مصنوعی: تو هم مانند من در این زمین سرد و بیرحم گیر افتادهای، همچون بیماری که در رنج و عذابی دائمی قرار دارد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ممکن است تو در شرایط سخت و ناگوار قرار داشته باشی، اما لطفاً به دیگران نگاه نکن و از زشتگویی پرهیز کن.
هوش مصنوعی: هر چند که زنار (زنجیری که دور کمر میبندند) ممکن است ارزشمند باشد، اما نباید دلبستگی و وابستگی خود را به آن نشان دهی.
هوش مصنوعی: وقتی که اوضاع دنیا به این صورت پیش برود، انسان از مقام رهبری و مدیریت جهان سر بر میدارد و از آن فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی دود به آسمان میرود، در هر حالتی از دل آن شعلهای به بالا میآید.
هوش مصنوعی: این موجود وحشتناک در درون من است و به آن نگاه نکن، زیرا آن معصوم نیست و از ترس و وحشت ساخته شده است.
هوش مصنوعی: خانهای که عنکبوت میسازد تا مگس را شکار کند، تنها به کار فریب و دام زدن میآید.
هوش مصنوعی: پس از آنکه کارها به سرعت انجام میشود، اما گنجشک همچنان به خاطر منقار خود دچار درد و رنج است.
هوش مصنوعی: اگر دوباره در دام او بیفتد، بیگناه خواهد بود و این بار بار سنگینی بر دوش او نیست.
هوش مصنوعی: ای پرنده سفید، لاشهها را نخور، مانند غذایی که به عنوان ناهار میخوری.
هوش مصنوعی: بنشین و بیکار باش، زیرا بیکاری بهتر از این است که آنقدر مشغول شوی که در عوض کار بیهوده انجام بدهی.
هوش مصنوعی: سر خود را از این لشکر گرسنه به یک سو بکش و بیهوده نرو، پس از گرسنگی رهایی خواهی یافت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید مراقب سخنان خود باشیم و آنها را به طور صحیح و محترمانه بیان کنیم. نباید هر چیزی را به راحتی و با بیاحترامی بگوییم، حتی اگر دلیل محکمی برای آن داشته باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الحق نه دروغ محتشم یاری
نازت بکشم که جان آن داری
ناز چو تویی توان کشید ای جان
با این همه چابکی و عیاری
با روی تو در تفکرم کایزد
[...]
گردون نرهد ز تند رفتاری
گیتی ننهد ز سر سیهکاری
از گرگ چه آمدست جز گرگی
وز مار چه خاستست جز ماری
بس بی بصری، اگر چه بینائی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.