گنجور

 
جلال عضد

ای بت سرو قد سیمین تن

وی گل نوبهار و سرو چمن

چون دهی حسن خویش را تزیین

نکته ای گوش کن لطیف از من

طرّه را سر ببُر بگردانش

در میانش میان پنج افکن

جمع کن طرّه پریشان را

بر سر طرّه خال عنبرزن