اگر چه غمزهٔ خونریز تو بلای من است
سرشک لعل و زر چهره خون بهای من است
مرا که از تو به صد تیغ بر نتابم روی
چه غم ز تیر ملامت که در قفای من است
مرا چو در نظرم سرکشی به جای تو نیست
بر آستانهٔ تو هر سگی به جای من است
جفا ز حد نبری تا دعای بد نکنم
که آفتاب تو در سایهٔ دعای من است
شبی که پای بتم را به دیده مالیدم
بگفت: خاک بر این سر که زیر پای من است
برای کوری بدخواه من ز خاک درت
فرست تحفهٔ چشمم که توتیای من است
چه التفات نماید به سلطنت ناصر
اگر رود به زبانت که او گدای من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شراب خانه ی وحدت که انزوای من است
درو وساده ی تحقیق متّکای من است
کسی زمن نکند این سخن قبول ولی
ورای سدره اگر بشنوی سرای من است
فراز و شیب تعلق به معرفت دارد
[...]
ز خون دل که به رخسار ماجرای من است
بخوان به لطف که دیباچه وفای من است
نفس رسیده به آخر، هوس نماند جز این
که بشنوم ز تو کاین مردان از برای من است
به جای دعای غمت می کنم که دیر زیاد
[...]
جفای تو که بسی خوشتر از وفای من است
همه عنایت و لطف است چون به جای من است
وفا که با همه کس می کنی نمی خواهم
من و جفای تو کان خاصه از برای من است
چو قدر دولت وصل تو را ندانستم
[...]
منم که تنگدلی باغ دلگشای من است
به دستم آبله جام جهاننمای من است
رسید همرهی بخت واژگون جایی
که هر که خاک رهم بود خار پای من است
به دستگیری افلاک احتیاجی نیست
[...]
منم که معنی بیگانه آشنای من است
نهال خامه من باغ دلگشای من است
چو نقش، پا ننهم از گلیم خود بیرون
حصار عافیت من ز نقش پای من است
به فکر باغ و غم آسیا چرا باشم؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.