ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی
چنین تنی همگی جان وصورتی همه معنی
غم تو دنیی ودینست نزد عاشق صادق
که دل فروز چو دینی ودل ربای چو دنیی
برآستان تو بودن مراست مجلس عالی
بزیر پای تو مردن مراست پایه اعلی
اگرچه نیست تویی ومنی میان من وتو
منم منم بتو لایق تویی تویی بمن اولی
تو در مشاهده با دیگران ومن شده قانع
زروی تو بخیال وز وصل تو بتمنی
خراب گشتن ملکست دل شکستن عاشق
حصار کردن قدس است بهر کشتن یحیی
ز زنده دل برباید رخ تو چون زر رنگین
بمرده روح ببخشد لب تو چون دم عیسی
چراغ ماه نتابد بپیش شمع رخ تو
شعاع مهر چه باشد بنزد نور تجلی
بدست دل قدم صدق سیف برسر کویت
نهاده چون سر مجنون بر آستانه لیلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر بدیده مجنون نظر کنی ورنی
چگونه در نظر آید جمال طلعت لیلی
حدیث حسنت و ادراک هر کسی بحقیقت
جمال یوسف مصریست پیش دیده ی اعمی
مقیم طور محبّت ز شوق باز نداند
[...]
بچشم جان چو چراغی که در میان ز جاجی
ز عشق آب حیاتی ز عقل ملح اجاجی
درین مرقع اگر چون کلاه صاحب ترکی
ز قالب ارچه شوی دور بر سر همه تاجی
اگر به شیوه منصور دم زنی ز اناالحق
[...]
اگر جمال تو نبود فروغ جنت اعلی
درخت نار برآید به زیر سایهٔ طوبی
نیاورد دل هر کس مجال پرتو رویت
که ذره ذره کند کوه را شعاع تجلی
مشاهدات جمالت به چشم عقل نگنجد
[...]
امید خواجگیم بود، بندگی تو جستم
هوای سلطنتم بود، خدمت تو گزیدم
ترکت للناس دنیاهم و دینهم
شغلا بذکرک یا دینی و دنیای
بسی عجب نبود گر قرار هست و شکیب
که از دیار حبیبت نیامده است پیامی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.