گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصر بخارایی

آن به که غم دل به حضور تو بگویم

کاسرار دل از گریه فتاد‌ه‌ست به رویم

دریاب که بی روی تو ای سرو گلندام

از ناله چو نالی شدم از مویه چو مویم

زانگه که جدا مانده‌ام از خاک در تو

چون باد صبا در به در و کوی به کویم

خواهم که گیاهی شود اجزای وجودم

تا در قدم سرو بلند تو برویم

دردا که امانم ندهد دشمن کژ طبع

تا یک سخن راست به گوش تو بگویم

بی هیچ گنه جور و جفا می‌کشم از خلق

عیبم همه آن است که من عاشق اویم

ناصر اگر از چشم تو زین گریه رود آب

از لوح بقا نقش وجود تو بشویم

 
 
 
سلمان ساوجی

در راه غمت کرده ز سر پای بپویم

ور دست دهد، ترک سر و پای بگویم

در بحر غم عشق که پایاب ندارد

غوصی کنم آن گوهر نایاب بجویم

در دامن پاک تو نشاید که زنم دست

[...]

کمال خجندی

وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم

چون نیست ز لطفش خبری یک سر مویم

آن به که نگویم به کس این راز نهانی

تا خلق ندانند که من عاشق اویم

تا زلف چو چوگان توام می برد از راه

[...]

جهان ملک خاتون

یارب که تو بگشای در بسته به رویم

یارب نظری کن ز سر لطف به سویم

دلبسته و تن خسته ز دردیم همیشه

دانی تو همه حال دل من چه بگویم

محتاج به تکرار نباشد غم دل را

[...]

حیدر شیرازی

درمان دل خسته ندانم ز که جویم

یا حال پریشانی خاطر به که گویم

خود با که توان گفت که در آتش هجران

خوناب دل و دیده چه آورد به رویم

تا سر بودم بر سر زانو نهم از غم

[...]

حسین خوارزمی

تا خاک صفت معتکف آن سر کویم

بی دردم اگر روضه فردوس بجویم

چون آن صنم موی میان رفت ز چشمم

از ناله چو نائی شده وز مویه چو مویم

گر شهره شهری شدم از شوق عجب نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه