گنجور

 
ناصر بخارایی

ای منصب رسالت از تو شده به رونق

پیش از تو کس نبوده محبوب حضرت حق

ای آفتاب عالم از عشقت آسمان‌ها

چندین هزار سال است تا می‌زند معلق

غیر از تو کس نداند کز قرب حق چه دیدی

آن شب که برگذشتی از نه رواق ازرق

تا دشمنان چو خامه سر برخط تو آرند

کردی به یک اشارت تو جرم ماه را شق

هر شام در فراقت از بس که اشک بارم

دامان چرخ اطلس گردد به خون معرق

شد عِلم‌های یونان در انزوا مقید

تا بر حدوث عالم کردی تو حکم مطلق

رفتار صادقت را تصدیق کرد ناصر

با وحی حق چه گوید صدیق غیر صدق