گنجور

 
ناصر بخارایی

عاشق سرگشته را پروای ننگ و نام نیست

دستگیر عاشقان خسته‌دل جز جام نیست

نیست ره در بزم رندان زاهدان خشک را

مجلسی کان جای خاصان است بار عام نیست

مست درد عشق را با دنیای و عُقبی چه کار

لاابالی را سر کفر و غم اسلام نیست

خامی جام می از خامان افسرده دل است

در میان عاشقان پخته جای خام نیست

شاد باد آن کس که بر کفت جام می‌دارد مدام

نیک بخت است آنکه او بی شادی مادام نیست

هر که بهر دانهٔ خال تو در دام اوفتاد

بیش امید خلاصش تا ابد از دام نیست

وقت را دریاب کین لطف جوانی و جمال

خرم ایامی‌ست لیکن تکیه بر ایام نیست

دی مداوای دل خود باز جستم از طبیب

گفت ما را چارهٔ این درد بی آرام نیست

هر کسی گویند ناصر حال خود با دوست گو

حالتی دارم من اندر دل که آن را نام نیست

 
 
 
سنایی

جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست

تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست

ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم

زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست

ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حکیم نزاری

جام می پر کن که جز جام می ام انجام نیست

تا به کام او شوم کاین کار جز با گام نیست

ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستم کنی

زان که در هجر دل آرامم مرا آرام نیست

دی به سردی رفت و فردا خود ندانم چون کنم

[...]

قاسم انوار

پیر ما جامیست، اما در خور این جام نیست

باده صافی نوشد، اما رند درد آشام نیست

از شرابات خدا مستند ذرات دو کون

لیک هر جان در جهان در خورد این انعام نیست

پیش مستان طریقت این حکایت روشنست :

[...]

صائب تبریزی

خال محتاج کمند زلف عنبرفام نیست

دانه چون افتاد گیرا، احتیاج دام نیست

از نسیمی می توان برداشتن ما را ز خاک

چشم ما چون دیگران بر بوسه و پیغام نیست

شبنمی را کز محیط بیکران افتاد دور

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیاض لاهیجی

تلخ‌کامی‌های ما از گردش ایّام نیست

اندر آن کشور که ماییم آسمان را نام نیست

هر که را نسبت به چشمت بیشتر ناکام‌تر

کی میان تلخ‌کامانِ تو چون بادام نیست

کار ما بی‌طاقتان را می‌توان از خنده ساخت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه