قد تو داد به باد آبروی طوبی را
بهشت حور ز غیرت بهشت اعلی را
مرا از دیدهٔ معنی نظر به صورت تست
که صورت تو نماید کمال معنی را
به صورتت نگرد بتپرست گر مانیست
روان بر آب زند نقشهای مانی را
خلاف زاهد مستور چشمِ سر مست است
خراب کرد بنای صلاح و تقوی را
اگر به چشم تو زد لاف نرگس از مستی
مبصران نگرفتند خرده اعمی را
خیال زلف تو زنجیر عقل مجنون است
گذشت عمر و ندیدم به خواب لیلی را
شب وصال تو آن به که شمع بنشیند
«به ماهتاب چه حاجب شب تجلی را »
مرا قضیهٔ عشقت و شاهد و منظور
رساندهایم به شاهد ثبوت دعوی را
نداشت ناصر دنیا و قصد دین کردی
مکن که مفتخرم فخر دین و دنیی را
جلال دولت و دین خسرو زمان هوشنگ
که از عدالت او کسرهاست کسری را
اگر چه مهر کشد تیغ کینه بر آفاق
چو صبح سر ببرد ظالمان ظلمی را
زمین به سدهٔ او میبرد تقرب را
فلک به طالع او میکند تولی را
به حال انسان اگر لطف او از این سان است
دهد به عالم صغری جهان کبری را
زهی کریم که پیش از سؤال سائل را
چو آب لطف تو خواند جواب آری را
نسیم خلق تو یحیی العظام و هی رمیم
شکست نام تو ناموس معن و یحیی را
زلال جرعهٔ جامت به خاصیت بخشید
مزاج چشمهٔ حیوان لعاب افعی را
نوالههای نوالت ز خوان گردون به
به سبزهای نتوان داد من و سلوی را
بعید نیست که آید به عید اقبالت
حمل به خنجر بهرام بهر اضحی را
پجوز را که تواند ز لایجوز شناخت
اگر تو خط ندهی از جواز فتوی را
کسی که صورت لطف خدا ندیده بود
ترا ببیند و حاصل کند تسلی را
دم تو زنده کند در قرائت قرآن
مآثر نفس روح بخش عیسی را
به وقت انها، ها در رخ تو حیران است
گشادهاند دو چشم از برای این هی را
تراست در ید بیضا به روز معرکه رمح
بدان مثال که ثعبان به دست موسی را
صدای کوس تو به گوش دشمن و دوست
به شر و خیر بشر یافت خوف و بشری را
کمان چرخ تو دارد شهاب دیو افکن
چرا که رجم کند جنیان حنی را
تذرو خصم ترا در عقب عقاب سه پر
رسیده تا برساند عقاب عقبی را
ز دست بوس تو چوگان چو گردن افرازد
چو سرزنش که خورد گوی از تمنی را
جهان پناها چون از علو مِدحت تو
بر آسمان برساندم شعار شعری را
دبیر چرخ به خط رقاع من از نسخ
مثال داد کمال جریر و اعشی را
ثنای غیر ترا بار نیست در دل من
حریم کعبه حرام است لات و عزی را
مرا به عیب هنر منکرند طایفهای
که نقش مولی خوانند نفس مولی را
الف اگر چه به نقطه برابر است به با
ز راستی خط آمد جدا الف بی را
نوشتهام سخنی طرز انوری و ظهیر
که نور داد ظهور از تراز حوری را
سه چار بیت بنا کردهام شکایت حال
که رفع کرد قصور ریاض اُخری را
درست بود به من عهد اقربا ز حضر
«سفر گزیدم و بشکست عهد قربی را»
ودیعتی که به ما وارسیده صبری بود
وداع کرد به کلی دیار و ماوی را
به هر طریق به سر برده عمر و میدانم
ولی ز دست ندادم طریق اولی را
به حیله آمدهام از دمشق یا بغداد
سلام من که رساند به حله سلمی را
به عین عقل نظر کن که کلک لاغر من
چگونه میکشد این حرفهای فربی را
به موقعی که نهم خامه بر رخ نامه
فلک نثار کند درجهای املی را
ترا خدای دهد اجر تا فواضل تو
برند مجری ارباب فضل اجری را
سخن به حد ملالت نگویم و گویم
دعای جان تو و شکر حق تعالی را
همیشه تا که عقول و نفوس در عالم
دهند نظم به هم صورت و هیولی را
مدام صورت خصم تو در هیولی باد
نظر به نفس نفیست عقول اولی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق، زیبایی و هستی است. شاعر به توصیف محبوبش پرداخته و او را تجلی کمال و معنا میداند. اشارههایی به تجلیات عشق در طبیعت و هستی وجود دارد و شاعر از زیباییهای ظاهری و باطنی محبوب سخن میگوید. همچنین، زاهدان و سلفیگری به چالش کشیده میشوند و شاعر بر اهمیت عشق و زیبایی تأکید دارد. مفاهیم بلاغت و فلسفه در سراسر شعر به چشم میخورد. در نهایت، شاعر احساسات خود را نسبت به محبوب و تأثیرات عشق در زندگیاش بیان میکند.
هوش مصنوعی: قد تو باعث شده که آبروی درخت طوبی در بهشت به باد برود، چرا که غیرت بهشت اعلی در برابر زیبایی تو تحتالشعاع قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی ظاهریات به تو نگاه میکنم، زیرا زیبایی تو نشاندهندهی کامل بودن معنای درونت است.
هوش مصنوعی: به چهرهات ننگر که شبیه بتپرستها هستی، چون اگر بخواهی، روح تو مانند آب نقوش مانی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: زهد و پرهیزکاری ظاهری در نگاه برخی، در واقع ناپایدار و ناپسند است، زیرا میتواند به سستی اصول اخلاقی و نیکوکاری منجر شود.
هوش مصنوعی: اگر چشمت به خوبی خیره شود و به خود ببالد، به گونهای که به خود مینازد، حفظ ظاهر مردم عادی که نمیتوانند آن را ببینند، اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: تصویر موهای تو چنان ذهن و فکر مرا در بند خود کرده که حتی با گذر عمر، نتوانستم در خواب لیلی را ببینم.
هوش مصنوعی: شب نزدیکی و دیدار تو بهتر از این است که شمعی روشن شود؛ چرا که نور ماهتاب هیچ مانعی برای ظهور و نمایان شدن زیباییها در شب ندارد.
هوش مصنوعی: ما ماجرای عشق تو و نشانهها و هدفهایت را به تأییدکنندهٔ حقیقی این دعوا منتقل کردهایم.
هوش مصنوعی: ناصر هیچ چیز از دنیا نداشت و تصمیم به دین گرفت. هرگز این کار را نکن، زیرا من به دین و دنیا افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت حکومت و دین شاه هوشنگ، که عدالت او باعث کاهش ظلم و تعدیها شده است.
هوش مصنوعی: هرچند که دشمنی و کینه، مانند تیغی بر آسمانها ظاهر میشود، اما روزی خواهد آمد که ظلم و ستم ظالمین به پایان خواهد رسید و صبحی تازه طلوع خواهد کرد.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر ویژگیهای او به کمال و نزدیکی میرسد و آسمان به خاطر سرنوشت او به آغاز و تولد جدیدی میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر لطف خداوند نسبت به انسان اینگونه باشد، پس به جهانی بزرگتر از این دنیا هم احتمالا میتواند آنگونه رحمت و نعمت دهد.
هوش مصنوعی: چه نیکوست کسی که پیش از آنکه سوالی از او پرسیده شود، با محبت و لطفش، دل سائل را آرام میکند و به او پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: نسیم حضور تو جان تازهای به اجساد بیجان میدهد و نام تو قانون و حقیقتی است که در زندگی و وجود انسانها تاثیرگذار است.
هوش مصنوعی: جرعهی زلال جام تو، خاصیتی به مزاج چشمهی حیات بخشیده است که مانند لعاب افعی روحانگیز و زندهکننده است.
هوش مصنوعی: غذای تو از سفرهی آسمانی مانند سبزهای به ما داده نمیشود، من و سیمرغ.
هوش مصنوعی: به نظر نمیرسد که بعید باشد در روز عید، خوشبختی و شانس تو به مانند شمشیر بهرام به تو درباره عید قربانی حمله کند.
هوش مصنوعی: اگر تو به کسی اجازه ندهی که در مورد یک موضوع صحبت کند، چگونه میتوان دریافت که او چه نظری دارد یا از کجا آمده است؟
هوش مصنوعی: کسی که هرگز لطافت و رحمت خدا را تجربه نکرده است، تو را میبیند و آرامش را به دست میآورد.
هوش مصنوعی: وجود تو به زندگی و جانی تازه میبخشد، مانند قرائت قرآن که آثار و نشانههای روحانی عیسی را زنده میکند.
هوش مصنوعی: در زمان آنها، چشمان من به زیبایی تو خیره شدهاند و از شگفتی باز ماندهاند تا این لحظه را به تماشا بنشینند.
هوش مصنوعی: تو در روز سختی و جنگ، به لطف الهی و معجزههای بزرگ، به راهی هدایت میشوی که مانند معجزهای است که موسی برای مقابله با دشمنانش داشت.
هوش مصنوعی: صدای نوا و ندای تو به گوش همگان، چه دشمن و چه دوست، باعث شد که آدمیان در پی خیر و شر در زندگی خود باشند و از این صدا احساس ترس و امید پیدا کنند.
هوش مصنوعی: کمان تو همچون ستارهای درخشان است که میتواند دیوان را بترساند، چون با تیراندازیاش میتواند جنها را دور کند.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که دشمن تو به سرعت و با قدرت در پی تو است تا به هدف خود برسد و تو را تحت فشار قرار دهد. در اینجا، نماد "عقاب" به معنای سرعت و قدرت رقابت است و نشان دهنده این است که باید مراقب باشی چون دشمن به دنبال فرصتی برای رسیدن به توست.
هوش مصنوعی: وقتی که گردن افراشته از دست بوس تو به میدان میآید، این نشان میدهد که او از هرگونه سرزنش و انتقادی هراسی نداشته و قادربه پذیرش آرزوها و خواستههاست.
هوش مصنوعی: این بیت نشاندهنده این است که جهان به قدری تحت تأثیر هنر و شعر تو قرار گرفته است که میخواهد آوازه و تمدن تو را تا آسمانها برساند. به عبارتی، ارزش و زیبایی کار تو آنقدر بالا است که میتواند به اوجهای بلندی برسد.
هوش مصنوعی: دبیر آسمان با خط زیبای من، به خوبی تواناییهای جریر و اعشی را نمایش داد.
هوش مصنوعی: محبت و ستایش دیگران در دل من جایی ندارد. حریم کعبه برای من مقدس است و نمیتوانم هویت و پرستش دیگران را بپذیرم.
هوش مصنوعی: گروهی هستند که به خاطر عیبهای هنری من مرا انکار میکنند، در حالی که خودشان نفس مولای حقیقی را هم به عنوان نقش و تصویر معرفی میکنند.
هوش مصنوعی: اگرچه حرف "الف" در ظاهر با "نقطه" مشابه است، اما وقتی به راستای خط نگاه میکنیم، این دو از هم جدا هستند.
هوش مصنوعی: من سخنی را به سبک انوری و ظهیر نوشتهام که با نور خود، جلوهای از زیبایی حوری را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: من در اینجا چند بیت برای بیان نارساییها و درد و دلهایم سرودهام، ولی حالا که مشکلات روحیام رفع شده، دیگر نیازی به شکایت نیست.
هوش مصنوعی: من به وعدهها و رابطههای نزدیکانم پایبند بودم، اما به سفر رفتم و عهد و پیمان نزدیکی را شکستم.
هوش مصنوعی: اموالی که به ما رسیده، در واقع صبر و شکیبایی است که به طور کامل از دیار و محل زندگیمان جدا شد.
هوش مصنوعی: من به هر شکل و روش عمرم را گذراندهام و میدانم که چگونه بوده، اما هرگز راه اصلی و صحیح را از دست ندادهام.
هوش مصنوعی: من با ترفندی از دمشق یا بغداد به اینجا آمدهام و سلام من را به سلمی در حله برسانید.
هوش مصنوعی: به عقل خود دقت کن که چطور قلم لاغر من این سخنهای زیبا و دلنشین را مینویسد.
هوش مصنوعی: زمانی که قلم من بر روی صفحه آسمان، آنچه را در دل دارم بنویسد و احساسات و آرزوهایم را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: خداوند به تو پاداشی میدهد تا مردم نکات مثبت و فضائل تو را منتشر کنند و شایستگان، اجر و پاداش تو را به جا آورند.
هوش مصنوعی: من سخن را به اندازهای نمیگویم که خستهکننده شود، بلکه تنها دعای سلامت تو و شکرگزاری خداوند را بیان میکنم.
هوش مصنوعی: همیشه زمانی که عقلها و نفسها در جهان همراستا شوند، نظم و ترتیب به شکل و ماده داده میشود.
هوش مصنوعی: همیشه چهره دشمن تو در ذات باد وجود دارد و نگاهی که عقلهای برتر به خود میاندازند، آن را نفی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سفر گزیدم وبشکست عهد قربی را
مگر به حله ببینم جمال سلمی را
همین شعر » بیت ۳۵
درست بود به من عهد اقربا ز حضر
«سفر گزیدم و بشکست عهد قربی را»
صبا به سبزه بیاراست دار دنیی را
نمونه گشت جهان مرغزار عقبی را
نسیم باد در اعجاز زنده کردن خاک
ببرد آب همه معجزات عیسی را
بهار در و گهر میکشد به دامن ابر
[...]
سفر گزیدم وبشکست عهد قربی را
مگر به حله ببینم جمال سلمی را
بلی چو بشکند از هجر اقربا را دل
بسی خطر نبود نیز عهد قربی را
مرا زمانه به عهدی که طعنه ای می زد
[...]
اگر تو جلوه دهی قامت چو طوبی را
ز خلد باز ندانند دار دنیی را
گهی که سلسله زلف را بجنبانی
جنون شود متمنی عقول اولی را
ندید روی ترا بت پرست و گر بیند
[...]
سلام من برسان ای صبا بخارا را
بگو تحیت مجنون دیار لیلی را
ز کوهکن خبری سوی قصر شیرین بر
که دل گرفت به کوه آن غریب تنها را
اگر سعادت دیدار، یار من باشد
[...]
بسوخت آتش عشق تو زهد و تقوی را
بباد داد ورقهای درس و فتوی را
ز عاصفات خدا بحر قهر موجی زد
نهنگ عشق فرو برد طور موسی را
غرامتست نظر بر مهوسی که ندید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.