گوشه چشم تو تا افتاد بر کاشانه ام
سرمه می خیزد به جای گرد از ویرانه ام
عاشق دلسوز سرگردان کند معشوق را
شمع بی تابانه گردد از سر پروانه ام
خرمن من پیش پیش برق دارد جست و خیز
می گریزد در ته آتش سپند از دانه ام
می کند نیش شکایت بر رگ خارا اثر
زلف او باشد پریشان از زبان شانه ام
از در و دیوار هر سنگی که آید بر سرم
سرمه آسا می کشد در چشم خود دیوانه ام
شیشه از خم گرچه حرف سر به سر آورده است
می توان خواند از خط پشت لب پیمانه ام
شعله در هر جا برافروزد پر و بال من است
چون سمندر باشد از طفلی در آتشخانه ام
می کنم در موسم پیری تلاش عاشقی
سیل را معمار می داند به خود ویرانه ام
حامی پیمانه می سیدا چشم من است
برده از جا محتسب را گریه مستانه ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفی از عشق و حال و هوای شاعر در مواجهه با معشوقش است. شاعر از تأثیر نگاه معشوق بر خود صحبت میکند و میگوید که چگونه عشق او باعث شوریدگی و دلسوزیاش میشود. او به احساسات عمیق و دردهایی که از فراق یا دوری معشوق به او دست میدهد اشاره میکند و ناتوانیاش در فراموش کردن این عشق را بیان میکند. همچنین، شاعر از چیرگی و قدرت عشق خود در برابر مشکلات و چالشهای زندگی میگوید و نشان میدهد که عشق برایش به منزله زندگی و دلیل ادامه حیات است. به طور کلی، این شعر نشاندهنده زیبایی و پیچیدگیهای عشق و عاطفه است.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه زیبای تو بر خانهام افتاد، به جای غبار و کثیفی، در آنجا چشمنواز و دلپذیر شگفتیها جاری شده است.
هوش مصنوعی: عاشق با محبت و دلسوزیاش، معشوق را در وضعیت گمگشتگی و سرگردانی قرار میدهد. مانند شمعی که به خاطر پروانهاش، بیتاب و ناآرام میشود.
هوش مصنوعی: خرمن من که در آتش میسوزد، دارای جست و خیز و زندگی است و مانند دانهای در آتش، با شتاب میگریزد.
هوش مصنوعی: نیش شکایت بر رگ سختی میزند، و زلف او باعث شده که موهای من بر اثر آن پریشان و نامنظم شود.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به من میزند و برایم سختی میآورد، مانند سرمهای است که در چشم خودم میکشم و این باعث دیوانگیام میشود.
هوش مصنوعی: شیشه علیرغم اینکه در ظاهر سر و صدای زیادی دارد و به نظر میرسد حرفهای زیادی برای گفتن دارد، میتوان از نشانههای ناقص و خطوطی که در پشت لب لیوان وجود دارد، واقعیت را فهمید.
هوش مصنوعی: شعله در هر مکانی که روشن شود، نشاندهنده وجود و احساسات من است، مانند سمندری که از کودکی در آتش بزرگ شده باشد.
هوش مصنوعی: در دوران پیری همچنان به عشق و تلاش ادامه میدهم، گویا که خود را ویرانهای میدانم که سیل به مسیری نو میسازد.
هوش مصنوعی: چشم من به کسی خیره شده که در مقام حمایت از مینوشی است، و اشک من در حال گریه کردن، محتسب را از جا وادار کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
آن پری دور از من و من در غمش دیوانهام
آشنای اویم و از خویشتن بیگانهام
چون سگ دیوانه بر در ماندهام حیران و زار
نیستم قابل از آن، ره نیست در کاشانهام
داد جام بادهام دل گشت فانی زین طرب
[...]
نوخطان را دوست میدارد دل دیوانهام
من چو مجنون نیستم در عاشقی مردانهام
خضر میگویند بر سرچشمهای برده ست راه
قطره ای گویا چکیده جایی از پیمانهام
عقل را هر لحظه تکلیفیست بر من در جهان
[...]
جوش ذوقم خوشنشین کشور میخانهام
موج فیضم خانهزاد ساغر و پیمانهام
میزنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجهء گرداب را مانَد ، مصیبت خانهام
باز در دارالشفای تب گدایی میکنم
[...]
نه سزاوار حرم نه لایق بتخانهام
در خرابآباد دنیا جغد بیویرانهام
فرقم از سرکوب محنت یک نفس خالی نبود
گر ز کار افتاد دستم ریخت بر سر خانهام
بس که هرگز پر ندیدم جام عیش خویش را
[...]
بس که محکم کرده در سستی بنا کاشانهام
جلوه مهتاب سیلاب است در ویرانهام
صبر من از خارخار شوق پا بر جا نماند
ریشه از دندان موران داشت دایم دانهام
آن سیهروزم ، که در ایّامِ عمرِ خود ندید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.