گوشه چشم تو تا افتاد بر کاشانه ام
سرمه می خیزد به جای گرد از ویرانه ام
عاشق دلسوز سرگردان کند معشوق را
شمع بی تابانه گردد از سر پروانه ام
خرمن من پیش پیش برق دارد جست و خیز
می گریزد در ته آتش سپند از دانه ام
می کند نیش شکایت بر رگ خارا اثر
زلف او باشد پریشان از زبان شانه ام
از در و دیوار هر سنگی که آید بر سرم
سرمه آسا می کشد در چشم خود دیوانه ام
شیشه از خم گرچه حرف سر به سر آورده است
می توان خواند از خط پشت لب پیمانه ام
شعله در هر جا برافروزد پر و بال من است
چون سمندر باشد از طفلی در آتشخانه ام
می کنم در موسم پیری تلاش عاشقی
سیل را معمار می داند به خود ویرانه ام
حامی پیمانه می سیدا چشم من است
برده از جا محتسب را گریه مستانه ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن پری دور از من و من در غمش دیوانه ام
آشنای اویم و از خویشتن بیگانه ام
چون سگ دیوانه بر در مانده ام حیران و زار
نیستم قابل از آن ره نیست در کاشانه ام
داد جام باده ام دل گشت فانی زین طرب
[...]
نوخطان را دوست میدارد دل دیوانهام
من چو مجنون نیستم در عاشقی مردانهام
خضر میگویند بر سرچشمهای بر دست راه
قطره گویا چکیده جایی از پیمانهام
عقل را هر لحظه تکلیفیست بر من در جهان
[...]
جوش ذوقم خوشنشین کشور میخانهام
موج فیضم خانهزاد ساغر و پیمانهام
میزنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجه گرداب را ماند مصیبت خانهام
باز در دارالشفای تب گدایی میکنم
[...]
نه سزاوار حرم نه لایق بتخانهام
در خرابآباد دنیا جغد بیویرانهام
فرقم از سرکوب محنت یک نفس خالی نبود
گر ز کار افتاد دستم ریخت بر سر خانهام
بس که هرگز پر ندیدم جام عیش خویش را
[...]
بس که محکم کرده در سستی بنا کاشانهام
جلوه مهتاب سیلاب است در ویرانهام
صبر من از خارخار شوق پا بر جا نماند
ریشه از دندان موران داشت دایم دانهام
آن سیهروزم خود که در ایام عمر خود ندید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.