چشم شوخش در گلستان آمد و خنجر کشید
نرگس از برگ گل سوسن سپر بر سر کشید
باغبان فرمود گلشن را به استقبال او
گل به ایثار قدومش در طبق ها زر کشید
سبزه بر سر داشت با خطش کند گردنکشی
جبرئیل سنبل زلفش رسید و بر کشید
قامتش در خانه فانوس باشد جلوه گر
بر سر بازار آمد شمع و خود را بر کشید
تا سحر می آمد از مهتاب من بوی کباب
آن بت شبگرد من امشب کجا ساغر کشید
صفحه رخسار او را کرد خط زیر و زبر
سبزه بیگانه آخر زین گلستان سر کشید
سیدا عکس رقیب آئینه ام را زد به سنگ
انتقام خویش این زنگی ز روشنگر کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، تصویر زیبایی از یک گلستان و جذابیتهای آن به نمایش گذاشته شده است. چشم شوخ معشوق با خنجر در این باغ وارد میشود و نرگسها برای او سپر به سر میکشند. باغبان به گلها دستور میدهد تا به استقبال او بیایند و گلها با افتخار در طبقها قرار میگیرند. سبزهها نیز با خط خود بر قامت معشوق گردنکشی میکنند و جبرئیل با زلفهای او نقش میبندد. در این بین، حضور معشوق، شادی و روشنایی را به بازار میآورد. همچنین، بوی کباب از مهتاب به مشام میرسد و زیبایی صورت او با خطی زیر و زبر توصیف میشود. در نهایت، شاعر به انتقام و حسادت نسبت به رقیب اشاره میکند که با سنگ به آیینه او ضربه میزند. این شعر حاوی تمهای عشق، زیبایی و حسادت است.
هوش مصنوعی: چشم معشوقه در باغ گل ظاهر شد و با خنجر خود، به سمت نرگس حمله کرد؛ نرگس نیز برای دفاع، برگ گل سوسن را به عنوان سپر بر سر خود گرفت.
هوش مصنوعی: باغبان به خاطر آمدن او، گلهای زیبا را در ظروف طلا چید تا به استقبالش بفرستد.
هوش مصنوعی: در اینجا، اشاره به زیبایی و شگفتی طبیعی دیده میشود. سبزه و گلها نماد زندگی و زیبایی هستند و در کنار هم به تصویر کشیده شدهاند. زیبایی زلف و شاخ و برگ مانند این است که جبرئیل، فرشتهای درخشنده، به وجد آمده و از آن زیبایی لذت میبرد. این تصویر به نوعی نمایانگر تلاقی زیباییهای معنوی و دنیوی است.
هوش مصنوعی: زن زیبا در خانه مانند فانوسی میدرخشد و در بازار مانند شمعی است که با زیباییاش توجه همه را جلب میکند و خود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: تا سحرگاهی، بوی کبابی که از دل مهتابم برمیخاست به مشامم میرسید، اما امروز نمیدانم آن بتی که در شب گردان است، کجا مشغول خوشگذرانی است.
هوش مصنوعی: چهره او با زیباییهای طبیعی و سبزههای دور و برش خالی از حجاب و مرزهای معمولی است و در این باغ بهشتی، زینتهای دلانگیز و شگفتانگیز خداوند نمایان شدهاند.
هوش مصنوعی: سید با سنگ به آینه من ضربه زد و به این ترتیب انتقام خود را گرفت و این عملش باعث شد که نور و روشنی که در من وجود داشت، کمرنگ شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح صادق بیرق نور از افق چون برکشید
خسرو سیارگان از باختر لشکر کشید
شاه ترک از باختر با تیغ زرین حمله کرد
رای هند از رأی او رایت سوی خاور کشید
شد روان کشتی برود نیل چون ملاح غیب
[...]
صبح چون رایت به فرق خسرو خاور کشید
باده خوش باشد ز جام خسروانی در کشید
کو کله کج نه به مستی هر که در وقت صبوح
لالهسان در جام یاقونی می احمر کشید
زیبدش در باغ رعنایی نمودن هرگه او
[...]
هر که در بزم بلا جام توکل در کشید
از خمار محنت و غم درد سر کمتر کشید
نشئه ذوق ظفر در ساغر بزم بلاست
ای خوش آن مستی که می مردانه تن ساغر کشید
طالب نام نکو را نیست باکی از بلا
[...]
نیست مو کز فرق ما برگشتهبختان سر کشید
بر سر شوریدگان سودای او لشکر کشید
ای دل از گرمی خورشید قیامت باک نیست
آه سردی میتوان در عرصه محشر کشید
من که یک دستم به جیب و دست دیگر بر سر است
[...]
تا خط مشکین لب لعل ترا در بر کشید
موج بیتابی الف بر سینه کوثر کشید
زنگ هستی از دل ما برد ذوق نیستی
عود ما آخر دم خوش در دل مجمر کشید
این که گرد ماه تابان می نماید هاله نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.