آمد بهار و غنچه به گلزار جا گرفت
زخمی که بود در دل بلبل هوا گرفت
پهلو زند به نافه مشک آستین او
بر دست هر که کاکل آن دلربا گرفت
گفتم روم به کوچه زلفش حیا نماند
امشب سر رهم عسس آشنا گرفت
بر چرخ از کشایش کارم گره فتاد
این دانه عاقبت گلوی آسیا گرفت
خار غمی که بر جگر ما خلیده بود
از پای ما برآمده دامان ما گرفت
ما را ز سیر کوی تو مانع که می شود
کی می توان عنان نسیم صبا گرفت
تا سر بر آستانه شه ماند سیدا
خود را به زیر سایه بال هما گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، با آغاز بهار و شکفتن گلها، بلبل احساس شادی و زیبایی میکند. بر اثر عشق و دلدادگی، او به یاد معشوقش دلمشغول میشود، تا جایی که به کوچهای که زلف او در آن است میرود. با این حال، مشکلات و موانع پیشرو باعث میشود که نتواند به آرزوی خود برسد. در نهایت، شاعر از غم و درد درونش سخن میگوید و به امید دیدار معشوق به سر میبرد و خود را به سایهای امن میسپارد. تم اصلی شعر عشق و دلتنگی است.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسید و جوانهها در باغ جا خوش کردند. پرندهای که دلی شکسته داشت، حالا در فضای خوشایند بهاری نفس میکشد.
هوش مصنوعی: دوست زیبایی با موهایی مانند مشک در کنار خود دارد و هر کسی که این موهای دلربا را در دست گیرد، به نوعی به آن شخص نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: گفتم به کوچههای زلف او میروم، اما امشب حیا و شرم از بین رفته و نگهبانی سر راهم را شناخته است.
هوش مصنوعی: به خاطر چرخش تقدیر، کار من به بنبست رسید و در نهایت، این دانه باعث شد تا آسیا متوقف شود.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که مدتی طولانی بر دل ما قرار داشت، حالا از وجود ما رفته و بهنوعی ما را رها کرده است.
هوش مصنوعی: ما را از رفتن به کوی تو چه چیز باز میدارد؟ کی میشود که بند نسیم صبا را در دست گرفت؟
هوش مصنوعی: سیده به آستان شاه حضور پیدا کرد و خود را در سایه بال فرشتهای بزرگ قرار داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
انوار وجه توست که ارض و سما گرفت
کلِ وجودْ جودِ وجودِ شما گرفت
در نور مهر ذرهٔ سرگشته محو شد
لاهوتیئی ز های و هویات هوا گرفت
بلبل خروش دارد و پروانه سوز دل
[...]
دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت
مرغی عجب به دامِ تو افتاد و پا گرفت
با سرو از لطافت قدّ تو بادِ صبح
هر نکته یی که گفت چمن از هوا گرفت
بر باد رفت حاصل عمر عزیز من
[...]
از سرمه، نرگست همه رنگ حنا گرفت
در آب و گل کلاله شمیم صبا گرفت
در خواب عاشق آمدی و پای نازکت
چندان بدیده سود که رنگ حنا گرفت
بس نخل آرزو که زدم بر زمین دل
[...]
دامان ناز برزد وتیغ جفا گرفت
سرمست در رسید و گریبان ما گرفت
گردید تیر غمزه مستش به خون من
هر چند دست او به شفاعت حنا گرفت
شب گفتم آنقدر سخن از بیخودی به یار
[...]
آتش که شعله عاریت از جان ما گرفت
چون برق عشق بود که در آشنا گرفت
ای بس که در فراق تو از بخت واژگون
نفرین خویش کردم و گردون دعا گرفت
هر جا که جان خسته به بیماری ئی فتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.