گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

دلبر سوداگر من عزم کابل کرده است

داغم از اعضا چو شاخ ارغوان گل کرده است

می برد آغوشم از حسرت ز جا چون برگ گل

محمل خود را مگر از بال بلبل کرده است

بهر قتلم کرده با او خونم انشا نامه یی

بر کمر بربسته شمشیر و تغافل کرده است

از پریشان روزگاری ها نمی آیم برون

خاطر آشفته ام بیعت به سنبل کرده است

خیر بادش سیدا کردم نوید وصل داد

می شود معلوم در رفتن تأمل کرده است

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

ناصر بخارایی

شاه ما در بوستان خلد منزل کرده است

دست خود در گردن رضوان حمایل کرده است

صائب تبریزی

آن که بزم غیر را از خنده پر گل کرده است

خاطر ما را پریشانتر ز سنبل کرده است

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بلند اقبال

از دوجا آسان ما را شیخ مشکل کرده است

قول شاهد را قبول و ثبت در دل کرده است

گفتمش بین این سند را پا به مهر ومعتبر

شاهد بی دین تو را از کار غافل کرده است

حکماگر خواهی کنی از روی حق کز بین به حق

[...]

میرزاده عشقی

ز انزلی تا بلخ و بم را، اشک من گل کرده است

غسل بر نعش وطن، خونابه دل کرده است