گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

پی صید افگنی بیرون شد از بزم شراب امشب

ز شاخ شعله در پرواز شد مرغ کباب امشب

من و معشوق در یک پیرهن بودیم از مستی

گریان کتان را بخیه می زد ماهتاب امشب

ز خواب خویش تا صبح قیامت برنمی خیزم

نهادم سر به بالین و تو را دیدم به خواب امشب

ز چشم چون نگه بیرون شدی گفتی که باز آیم

مگر از جانب مغرب برآمد آفتاب امشب

به گلشن آمدی و جلوه را دادی سرافرازی

چو باد صبح دادی سرو را پا در رکاب امشب

نشستم تا سحر مانند شمع از وعده خامت

به گرد چشم من می گشت ناله چنگ و رباب امشب

حدیث ابروان دلکشت تکرار می کردم

به روی صفحه بالین چوبیت انتخاب امشب

به دنیا فتنه ها پیدا شود از غفلت شاهان

تو مست افتادی و شد انجمن بی آب و تاب امشب

به مجلس آمدی و شمع را چون سیدا کشتی

کشیدی باده و پروانه را کردی کباب امشب