گنجور

 
ملا احمد نراقی

خواب نوشین سحر لقمهٔ چرب سرشب

دعوی عشق خدا اینت عجب اینت عجب

عشق و دیبا و کتان این نبود عاشق را

موی ژولیده کلاه است و تن خسته سلب

سخن از شاه و وزیر و ده و اصطبل و بدل

معنی عشق کسی اشهد بالله کذب

عاشق و دوستی شهر و وطن کفر است این

وطنش کوی حبیب است چه شام و چه حلب

جام اگر از کف یار است چه آدینه چه سبت

می گر از دست نگار است چه شعبان چه رجب

شیوه ی عاشقی ار میطلبی رو بشنو

نقل فرهاد عجم قصه ی مجنون عرب

هر کجا قامت رعنا رخ زیبا بینی

دل در او بند و مپرسش زحسب یا زنسب