ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود
تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود
آزادیام از دام هوس نیست، ولیکن
صیاد مرا کاش به صیدش گذری بود
یک دیده گشودیم به روی تو و بستیم
چشم از دو جهان و چه مبارک نظری بود
از بیم ملامت رهم از میکده بسته ست
از خانهٔ ما کاش به میخانه دری بود
اجزای وجودم همه کاویدم و دیدم
در هر رگ و هر پی ز غمت نیشتری بود
کردم طلب مرغ دل از عشق و نشان داد
دیدم که به کنج قفسی مشت پری بود
از خون شدن دل زغم او چه غمم بود
گر دلبر ما را ز دل ما خبری بود
باز است به فتراک تو این دیده ی حسرت
ای کاش مرا لایق تیرت سپری بود
ناصِح که مرا پند همیداد «صفایی»
امید اثر داشت، عجب بیبصری بود!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کاو را به سر کشته هجران گذری بود
آن دوست که ما را به ارادت نظری هست
با او مگر او را به عنایت نظری بود
من بعد حکایت نکنم تلخی هجران
[...]
آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود
سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز رازِ دلِ من پرده برافتاد
[...]
چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود
کار دل بیچاره من پرده دری بود
در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم
این شیوه ز خاصیت دور قمری بود
ای جان جهان، نسبت یاد تو بجانم
[...]
تا بود سراسیمه دلم در به دری بود
اندیشهٔ دل جامگی و دل سفری بود
هرگاه که اندیشه عنان در کف من داشت
کارم همه در کاسهٔ صاحب نظری بود
با آن که نمی داد امان سیلی فقرم
[...]
تامنزل من بادیه بیخبری بود
هر موج سرابم به نظر بال پری بود
چون سرو درین باغ ز آزادگی خویش
باری که به دل بودمرابی ثمری بود
افسوس که چون ناوک بازیچه اطفال
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.