بیچاره کسی که زر ندارد
وز معدن زر خبر ندارد
بیچاره دلی که ماند بیتو
طوطیست ولی شکر ندارد
دارد هنر و هزار دولت
افسوس که آن دگر ندارد
میگوید دست جام بخشش
ما بدهیمش اگر ندارد
بر وی ریزییم آب حیوان
گر آب بر آن جگر ندارد
بی برگان را دهیم برگی
زان برگ که شاخ تر ندارد
آنها که ز ما خبر ندارند
گویند دعا اثر ندارد
نزدیک آمد که دیده بخشیم
آن را که به ما نظر ندارد
خاموش که مشکلات جان را
جز دست خدای برندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و ناراحتی از فقدان چیزهای ارزشمند میپردازد. شاعر به دلهای بیوطن و عواطف بیثمر اشاره میکند و میگوید که داشتن امکانات و زیباییها بدون عشق و ارتباط عاطفی بیمعنی است. همچنین به ناکامی در طلب یاری از دیگران و بیتوجهی آنها به درد و رنج اشاره میکند. در نهایت، شاعر میگوید که تنها کمککننده واقعی و نجاتدهنده مشکلات ما، خداوند است.
هوش مصنوعی: آه بیچاره کسی که نه طلا دارد و نه از معادن طلا چیزی میداند.
هوش مصنوعی: دل بیچارهای که بدون تو مانده، مانند طوطیای است که زیبا و جذاب است اما شکر و شیرینی در دسترس ندارد.
هوش مصنوعی: شخصی توانایی و قدرت زیادی دارد، اما متأسفانه دیگری از آن بهرهمند نیست.
هوش مصنوعی: میگوید اگر کسی چیزی ندارد، ما باید دست او را با بخشش و مهربانی بگیریم و به او کمک کنیم.
هوش مصنوعی: اگر بر روی او آب حیات بپاشیم، باید بدانیم که اگر خود جگرش تحمل نداشته باشد، فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: به بیبرگها یک برگی میدهیم از همان برگی که شاخهای ندارد.
هوش مصنوعی: افرادی که از وضعیت ما بیخبرند، میگویند دعا هیچ تاثیری ندارد.
هوش مصنوعی: نزدیک شدهایم که آن کسی را ببخشیم که اصلاً به ما توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: سکوت کن، چرا که جز قدرت خداوند، هیچکس نمیتواند بار مشکلات روح را بر دوش بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نور رخ تو قمر ندارد
شیرینی تو شکر ندارد
خوش باد عشق خوبرویی
کز خوبی او خبر ندارد
دارندهٔ شرق و غرب سلطان
[...]
. . . ری دارم که خر ندارد
خر تا بکلاه بر ندارد
مانند یکی درخت جیلان
سرکنده که برگ و بر ندارد
. . . نی داری که صد چنین . . . ر
[...]
دل زخم تو را سپر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
شرط است که بر بساط عشقت
آن پای نهد که سر ندارد
وین طرفه که در هوای وصلت
[...]
ترسم مجنون خبر ندارد
آنگه دارد که سر ندارد
زین درد کسی خبر ندارد
کین درد کسی دگر ندارد
تا در سفر اوفکند دردم
میسوزم و کس خبر ندارد
کور است کسی که ذرهای را
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.