دل بیلطف تو جان ندارد
جان بیتو سر جهان ندارد
عقل ار چه شگرف کدخداییست
بی خوان تو آب و نان ندارد
خورشید چو دید خاک کویت
هرگز سر آسمان ندارد
گلنار چو دید گلشن جان
زین پس سر بوستان ندارد
در دولت تو سیه گلیمی
گر سود کند زیان ندارد
بی ماه تو شب سیه گلیمست
این دارد و آن و آن ندارد
دارد ز ستارهها هزاران
بی ماه چراغدان ندارد
بی گفت تو گوش نیست جان را
بی گوش تو جان زبان ندارد
وان جان غریب در تظلم
مینالد و ترجمان ندارد
لیکن رخ زرد او گواهست
و اشکی که غمش نهان ندارد
غماز شوم بود دم سرد
آن دم که دم خران ندارد
اصل دم سرد مهر جانست
کان را مه مهر جان ندارد
چون دل سبکش کند بهارت
صد گونه غمش گران ندارد
آن عشق جوان چو نوبهارت
جز پیران را جوان ندارد
تا چند نشان دهی خمش کن
کان اصل نشان نشان ندارد
بگذار نشان چو شمس تبریز
آن شمس که او کران ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق است. شاعر میگوید که دل و جانش بدون لطف و حضور محبوب معنایی ندارند. او اشاره میکند که عقل و دانش هم بدون او ارزش چندانی ندارند و به توصیف حالاتی میپردازد که در غیاب محبوب، همه چیز تیره و بیمفهوم به نظر میرسد. شاعر نشان میدهد که حتی زیباییها و خوشیها در نبود او کمارزش میشوند و زندگی شباهتی به ظلمت و فقدان دارد. در نهایت، او به یأس و اندوهی عمیق اشاره میکند که ناشی از جدایی است و میطلبد که محبوب خود را نشان دهد تا امید و روشنی دوباره به دلش بازگردد.
هوش مصنوعی: دل بدون محبت تو زندگی ندارد و جان بدون تو برایم ارزش و مقصدی ندارد.
هوش مصنوعی: اگرچه عقل و دانش فرد همچون قلعهای بزرگ و باارزش است، اما بدون بهرهمندی از علم و آموزش، مانند آبی و نانی که بدون حضور در سفره نیست، ارزش خاصی ندارد.
هوش مصنوعی: خورشید وقتی خاک کوی تو را میبیند، دیگر سر خود را به آسمان بلند نمیکند.
هوش مصنوعی: گلنار وقتی باغ را دید، دیگر از سرسبزی و زیباییاش بیخبر شد و در واقع دیگر به آن توجهی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در دوران خوشبختی تو، کسی با چالش و سختی روبرو باشد، این مشکل برای تو ضرری ندارد.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، شب تاریک و بینور است؛ دیگران هر چیزی دارند اما من چیزی ندارم.
هوش مصنوعی: در آسمان، ستارههای زیادی وجود دارند، اما هیچکدام به اندازهی یک ماه روشنایی ندارند.
هوش مصنوعی: اگر تو سخنی نگویی، گوشها هم بیفایدهاند. بدون کلام تو، جان نمیتواند صحبت کند.
هوش مصنوعی: آن روح تنهایی که در درد و رنج است، فریاد میزند و هیچکس نیست که صدای او را بفهمد.
هوش مصنوعی: اما رنگ زرد چهرهاش نشاندهنده حال اوست و اشکی که نمیتواند غمهایش را پنهان کند.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی در حالتی سرد و غمگین قرار دارد، دیگر نمیتواند از خود صدایی درآورد و در واقع، اگر کسی به راحتی شیطنت کند یا دم بزند، نشاندهنده راحتی و شادابی اوست. در این حالت، احساسات منفی و سردی مانع از ابراز وجود میشوند.
هوش مصنوعی: اصل این عشق و محبت به جان انسان برمیگردد و اگر کسی مهر و محبت را در وجودش نداشته باشد، نمیتواند آن را به دیگران منتقل کند.
هوش مصنوعی: وقتی دل آزاد و سبک میشود، بهاری از شادی و خوشبختی به همراه میآورد و دیگر غمهای سنگین را احساس نمیکند.
هوش مصنوعی: عشق جوان مانند بهار است که فقط برای جوانان جذابیت دارد و پیران را نمیتواند جوان کند.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی به ظاهرت تظاهر کنی؟ در حالی که حقیقت در عمق وجودت نمایان است و این نشان دادنها هیچگونه ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: اجازه بده که نشان تو مثل شمس تبریز باشد، آن خورشیدی که هیچ نهایتی ندارد و همواره تابان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل بی لطف تو جان ندارد
جان بی تو سر جهان ندارد
ناید ز کمال عقل عقلی
تا نام تو بر زبان ندارد
ناید ز جمال روح روحی
[...]
هر کو چو تو دلستان ندارد
خورشید شکر فشان ندارد
از دست غم عشق تو جانا
آن جان ببرد که جان ندارد
مشکی که ز شب پدید گردد
[...]
سفتی جسد جهان ندارد
کز خلعت او نشان ندارد
ای آنکه همای همّت تو
جز بر فلک آشیان ندارد
یک نکته ز راز خویش گردون
از خاطر تو نهان ندارد
بی رای تو مملکت چه باشد؟
[...]
آن کس که ز تو نشان ندارد
گر خورشیدست آن ندارد
ما بر در و بام عشق حیران
آن بام که نردبان ندارد
دل چون چنگست و عشق زخمه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.