نور رخ تو قمر ندارد
شیرینی تو شکر ندارد
خوش باد عشق خوبرویی
کز خوبی او خبر ندارد
دارندهٔ شرق و غُرب سلطان
والله که چو تو دگر ندارد
رضوان بهشت حق یقینم
چون تو به سزا پسر ندارد
خوبی که بدو رسید بتوان
باغی باشد که در ندارد
با زر بزید به کام عاشق
پس چون کند آن که زر ندارد
بی وصل تو بود عاشقانت
چون شخص بود که سر ندارد
رو خوبی کن چنان که خوبی
کاین خوبی دیر بر ندارد
هر چند نصیحت سنایی
نزد تو بسی خطر ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها از زیبایی و محبت معشوق سخن میگوید و او را بینظیر میداند. او بر این باور است که هیچ چیز در جهان به زیبایی و شیرینی معشوق نمیتواند باشد و عاشق واقعاً بدون وصال او تنها و بیسر و سامان است. شاعر تأکید میکند که عشق به معشوقی چون او ارزش بینظیری دارد و هر چه نصیحت و تذکر بیاید، عشق به او همچنان ادامه خواهد داشت. بهطور کلی، این اشعار بیانگر عمق عشق و زیبایی معشوق است.
هوش مصنوعی: نور چهره تو به اندازه نور ماه زیبا نیست و شیرینی تو به اندازه شیرینی شکر نمیباشد.
هوش مصنوعی: عشق به زیبایی کسی که خود از زیباییاش بیخبر است، خوش شیرین و دلانگیز است.
هوش مصنوعی: کسی که بر سرزمینهای شرق و غرب حکمرانی میکند، سوگند به خدا که مانند تو هیچ کس دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بهشت با همه زیباییها و لذائذش نمیتواند به پای تو بیفتد، چون تو از هر چیزی سزاوارتر و برتر هستی.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خوبی برخورد کند، میتواند دنیایی شاداب و پر از نعمت بسازد که در آن هیچ گونه محدودیتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: با پول و ثروت به خواستههای عاشق بپردازید، اما اگر کسی ثروت نداشته باشد، چه باید بکند؟
هوش مصنوعی: عاشقانی که نتوانند به وصال تو برسند، مانند شخصی هستند که سر ندارد؛ به عبارتی، آنان بیسرو سامان و بیپناهند.
هوش مصنوعی: خوبی را به گونهای انجام بده که دوام داشته باشد، زیرا این نوع خوب بودن اثرات پایدار و ماندگاری دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که پیام نصیحت سنایی برای تو هیچ خطر و آسیبی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
. . . ری دارم که خر ندارد
خر تا بکلاه بر ندارد
مانند یکی درخت جیلان
سرکنده که برگ و بر ندارد
. . . نی داری که صد چنین . . . ر
[...]
دل زخم تو را سپر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
شرط است که بر بساط عشقت
آن پای نهد که سر ندارد
وین طرفه که در هوای وصلت
[...]
ترسم مجنون خبر ندارد
آنگه دارد که سر ندارد
زین درد کسی خبر ندارد
کین درد کسی دگر ندارد
تا در سفر اوفکند دردم
میسوزم و کس خبر ندارد
کور است کسی که ذرهای را
[...]
دل بی تو ز تو خبر ندارد
در عشق تو خواب و خور ندارد
با یار بگوی عاشقان را
زین بیش بلند بر ندارد
از رحمت عاشقان به رویت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.