خنک جانی که او یاری پسندد
کز او دوریش خود صورت نبندد
تو باشی خنده و یار تو شادی
که بیشادی دهان کس نخندد
تو باشی سجده و یار تو تعظیم
که بیتعظیم هرگز سر نخنبد
تو باشی چون صدا و یار غارت
چو آوازی به نزد کوه و گنبد
تو آدینه بوی او وقت خطبه
نه ز آدینه جدا چون روز شنبد
نگر آخر دمی در نحن اقرب
نظر را تا نجنباند نجنبد
خیالی خوش دهد دل زان بنازد
خیالی زشت آرد دل بتندد
بر او مسخره آمد دل و جان
گه از صله گه از سیلیش رندد
مزن سیلی چنانک گیج گردم
ز گیجی دور افتم ز اصل و مسند
خمش تا درس گوید آن زبانی
که لا باشد به پیشش صد مهند
اگر گویی تو نی را هی خمش کن
بگوید با لبش گو ای مؤید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حالاتی میپردازد که در آن خنده، شادی، سجده و تعظیم به عنوان نشانههایی از ارتباطات انسانی و روحی مورد توجه قرار میگیرند. او بیان میکند که بدون شادی و تعظیم، زندگی رنگ و بویی ندارد و انسان باید به این مسائل توجه کند. همچنین، حسرتی بر گرفتن شادیها و خوشیها نیز وجود دارد و میگوید که اگر دل زشت شود، دل دچار ناراحتی خواهد شد. شاعر در نهایت اشاره به اهمیت کلام و زبان دارد و تاکید میکند که باید به این کلامها توجه شود، چراکه بر زندگی و روح انسان تاثیر میگذارند.
هوش مصنوعی: چه خوب است که کسی وجود داشته باشد که یاری را پسندیده باشد، چرا که فاصله گرفتن از او، خودش ناظر بر زیبایی و شکل دلپذیر آن دوستی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی تو در کنارم هستی، خنده و شادی به زندگی من میآید، چون بدون شادی هیچکس نمیتواند بخندد.
هوش مصنوعی: تو باید به پای کسی که دوستش داری سجده کنی و او را ارج نهی، زیرا بیاحترام به او، هرگز سرت بالا نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: تو مانند صدا هستی و یار تو به مانند آواز، نزدیک کوه و گنبد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به رابطه عمیق و ناگسستنی میان احساسات و تجربیات انسانی اشاره میکند. او به نوعی از هماهنگی و پیوستگی میپردازد که مانند بوی یک روز خاص در زمان خاصی، هرگز از هم جدا نمیشود. این پیام میتواند نشاندهنده اهمیت لحظات خاص و تأثیری باشد که بر زندگی ما دارند، بهگونهای که احساسات و یادآوریهای مرتبط با آن لحظات بهسادگی فراموش نمیشوند و همواره در زندگی ما باقی میمانند.
هوش مصنوعی: در آخرین لحظهای که به خود آمدهایم، به این فکر کنیم که آیا هنوز در نزدیکی دید و درک خود هستیم. تا زمانی که حرکت نکنیم، تغییر هم نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: دل از خیال خوشی شاد میشود، اما وقتی خیال تلخی به سراغش میآید، دل را میشکند و غمگین میکند.
هوش مصنوعی: دل و جان، گاه از محبت و پیوند و گاه از نيش و آسيب، به حالت تمسخر و بازی درآمده است.
هوش مصنوعی: زدم بن بست و سردرگم شدم، طوری که از خویشتن و جایگاه خود بیخبر ماندم.
هوش مصنوعی: سکوت کن تا آن زبانی که بهدرستی بیان کند، درس بگوید. در برابر این زبان، صد استاد و مهارت وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر به نی بگویی که خاموش باشد، با لبهایش پاسخ میدهد و میگوید: ای تو که حمایت میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو پیش رحمتت آید محمد
امید ما ز فضلت کی شود رد
شده پاک از بدی میر ممجد
گشاده دست و منصور و مؤید
تنش صافی تر از جان محمد
بدو دین محمد شده مؤکد
چو تاج الملک با تیغ مهند
[...]
پری دیدار حوری یاسمن خد
دری رفتار کبکی نارون قد
نه نی خدوی اندر یاسمن رنگ
نه بی قد وی اندر نارون حد
برشک از نور رویش ماه و خورشید
[...]
ز عشق تو کشیدم گرد دل سد
نهادم در میان سینه مسند
به مسند در نشین فرمان همی ران
که دارد حسن تو ملک مؤید
نشان خال تو بر روی رنگین
[...]
مه از شرم رُخش هر مه گذارد
چو در راهش گذارد سر فرازد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.