وجود من به کف یار جز که ساغر نیست
نگاه کن به دو چشمم اگرت باور نیست
چو ساغرم دل پرخون من و تن لاغر
به دست عشق که زرد و نزار و لاغر نیست
به غیر خون مسلمان نمیخورد این عشق
بیا به گوش تو گویم عجب که کافر نیست
هزار صورت زاید چو آدم و حوا
جهان پرست ز نقش وی او مصور نیست
صلاح ذره صحرا و قطره دریا
بداند و مدد آرد که علم او کر نیست
به هر دمی دل ما را گشاید و بندد
چرا دلش نشناسد به فعلش ار خر نیست
خر از گشادن و بستن به دست خربنده
شدست عارف و داند که اوست دیگر نیست
چو بیندش سر و گوش خرانه جنباند
ندای او بشناسد که او منکر نیست
ز دست او علف و آبهای خوش خوردست
عجب عجب ز خدا مر تو را چنان خور نیست
هزار بار ببستت به درد و ناله زدی
چه منکری که خدا در خلاص مضطر نیست
چو کافران ننهی سر مگر به وقت بلا
به نیم حبه نیرزد سری کز آن سر نیست
هزار صورت جان در هوا همیپرد
مثال جعفر طیار اگر چه جعفر نیست
ولیک مرغ قفس از هوا کجا داند
گمان برد ز نژندی که خود مرا پر نیست
سر از شکاف قفس هر نفس کند بیرون
سرش بگنجد و تن نی از آنک کل سر نیست
شکاف پنج حس تو شکاف آن قفس است
هزار منظر بینی و ره به منظر نیست
تن تو هیزم خشکست و آن نظر آتش
چو نیک درنگری جمله جز که آذر نیست
نه هیزمست که آتش شدست در سوزش
بدانک هیزم نورست اگر چه انور نیست
برای گوش کسانی که بعد ما آیند
بگویم و بنهم عمر ما مأخر نیست
که گوششان بگرفتست عشق و میآرد
ز راههای نهانی که عقل رهبر نیست
بخفت چشم محمد ضعیف گشت رباب
مخسب گنج زرست این سخن اگر زر نیست
خلایق اختر و خورشید شمس تبریزی
کدام اختر کز شمس او منور نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، به مفاهیم عمیق عشق و عرفان میپردازد. شاعر از طریق تصاویری بدیع و تمثیلهای قابل تامل، وجود خود را به مثابه یک ساغر میسازد که پر از عشق و درد است. او عشق را به خونی تشبیه میکند که تنها مسلمانان میتوانند از آن بهرهمند شوند و به نوعی بیان میکند که عشق واقعی و عمیق، کفر و نفاق را در بر نمیگیرد.
شاعر دنیای مادی را به چشم میآورد و میگوید که وجود انسانها پر از تنوع و صورتهای مختلف است، اما حقیقتی در پس این ظواهر وجود دارد که شناخت آن نیاز به بصیرت دارد. او همچنین به بندگی و شناخت الهی اشاره میکند که چگونه انسان با وجود محدودیتها میتواند به حقایق بالاتر دست یابد.
در نهایت، شاعر با اشاره به عشق و حس درونی، به این نتیجه میرسد که ما از عشق و حقیقت نمیتوانیم غافل شویم، زیرا اینها در ذات وجود ما نهفتهاند و باید مرزهای مادی را کنار بزنیم تا به درک عمیقتری از حقیقت برسیم.
هوش مصنوعی: وجود من در دست محبوبم تنها به شکل یک جام میباشد. اگر به این موضوع شک داری، به چشمانم نگاه کن.
هوش مصنوعی: دل پرخون من و بدن لاغر من به دست عشق است، که او هرگز زرد و ضعیف و لاغر نیست.
هوش مصنوعی: عشق به جز خون مسلمان به چیزی دیگر نمیپردازد. بیا تا به تو بگویم که این عجیب است که کسی غیر از مسلمانان را هم در بر نمیگیرد.
هوش مصنوعی: هزاران شکل و زیبایی همانند آدم و حوا در جهان وجود دارد، اما این جهان به خاطر نقش و تصویر اوست که شکل گرفته و بوجود آمده است.
هوش مصنوعی: صلاح هر چیز در جای خود است؛ دانهای که در صحرا میروید و قطرهای که در دریا پایدار است، میدانند که هر کدام به چه چیزی نیاز دارند. همچنین، دانش و آگاهی آنها بیانتهاست و درک درستی از موقعیت خود دارند.
هوش مصنوعی: هر زمان که دل ما را میگشاید و میبندد، نمیدانیم چرا دلش به این کارها آشنا نیست، حتی اگر مثل خر باشد و نفهمد.
هوش مصنوعی: خر با باز و بسته شدن در به دست خربنده، نشانهای از آن دارد که عارف نیز آگاه است که چیزی جز خود او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی صدای خر را میشنود، میفهمد که او هیچ چیز را انکار نمیکند و در واقع وجود و ویژگیهای او را به راحتی تشخیص میدهد.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که از دست خدا خوشترین غذاها و آبها را بگیری، اما خودت چنین چیزی را برای او فراهم نکنی؟
هوش مصنوعی: هر بار که به مشکلات و دردهایت پرداختهای و ناله کردهای، آیا نمیتوانی ببینی که خداوند هیچگاه در یاری رساندن به کسی که در تنگنا است، دچار کمبود نمیشود؟
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنان خدا را نمیتوانی سرزنش کنی، در زمان مشکلات و سختیها، ارزش یک نیم حبه هم بیشتر از سرت نیست، زیرا از آن سر خبری نیست.
هوش مصنوعی: هزاران روح در هوا پرواز میکنند، مانند جعفر طیار، هرچند که او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ولی پرندهای که در قفس است، از اوضاع بیرون چه میداند؟ چطور میتواند به خیال خود فکر کند که من از نژندی (خوشحالی یا آزادی) سیرابم وقتی که خودم هیچ پر و آزادی ندارم؟
هوش مصنوعی: پرندهای از قفس هر بار سرش را بیرون میآورد، اما بدنش از قفس جا نمیشود، چون فقط سرش نیست که در قفس قرار دارد.
هوش مصنوعی: با استفاده از پنج حس خود، میتوانی به دنیای وسیع و زیبایی دست یابی کنی، اما اگر این حسها را درست به کار نگیری، هر چه قدر هم که زیباییها را ببینی، به حقیقت و عمق آنها دست نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: بدن تو مانند هیزم خشک است و آن نگاه تو مانند آتش است؛ اگر خوب توجه کنی، خواهی دید که چیزی جز آتش در اینجا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که به آتش سوزان دچار شده، مشابه هیزم نیست که به سادگی بسوزد و نابود شود. بلکه او وجودی نورانی و پررنگ دارد، هرچند ممکن است در شرایط کنونی به نظر نرسد. این بیان نشاندهنده عمق و ارزش وجود انسانها حتی در سختیها و مشکلات است.
هوش مصنوعی: به کسانی که بعد از ما خواهند آمد میگویم و تأکید میکنم که عمر ما به پایان نرسیده است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به افرادی است که عشق آنها را به گونهای درگیر کرده که دیگر به توصیههای عقلانی توجهی ندارند. این عشق آنها را به سمت مسیرهای پنهان و غیرمعمول میکشاند و عقل، که باید راهنما باشد، در این امور نقشی ندارد.
هوش مصنوعی: چشم محمد خوابش برد و رباب نازکتر و ضعیفتر شد. نیکو بیندیش که اگر این سخن را حقیقت ندانید، در آن صورت از طلا نیز ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: مردم جهان، مانند ستارهها و خورشید، از نور و درخشندگی شمس تبریزی بهرهمند هستند؛ آیا کسی وجود دارد که از نور او بیخبر باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بزرگوارا دانم که بر خلاف قدر
حقیقت است که جز کردگار قادر نیست
به حکم آنک بد و نیک هر چ پیش آید
مقدّرست به هر حال اگر چ ظاهر نیست
به سعی می نشود هیچ گونه روزی بیش
[...]
چه دستها، که ز دست غم تو بر سر نیست؟
چه دیدها؟ که ز نادیدنت به خون تر نیست؟
کدام پشت، که در عهد زلف چون رسنت
ز بس کشیدن بار بلا چو چنبر نیست؟
حکایتی که مرا از غم تو نقش دلست
[...]
مرا به غیر هوای تو، هیچ در سر نیست
بجز وصال رخ تو خیال دیگر نیست
به نکهت شب زلفت دماغ ما تر کن
که همچو بوی دو زلف تو هیچ عنبر نیست
شبی دراز و چو زلف سیاه و بی سر و پای
[...]
خوشا کسیکه نیامد درین سراچه غم
که از کدورت دنیا دلش مکدر نیست
هزار سال بعیش و نشاط اگر گذرد
بیکنفس که بغم بگذرد برابر نیست
چو هست قدرت دست و دل توانگر نیست
صدف گشاده کفست آنزمان که گوهر نیست
دل فسرده بحالش رواست گریه ولی
سپند را چکند مجمری کش اخگر نیست
اسیر صید گه او شوم که نخجیرش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.