ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست
بهانه کن که بتان را بهانه آیینست
از آن لب شکرینت بهانههای دروغ
به جای فاتحه و کاف و ها و یاسین است
وفا طمع نکنم زانک جور خوبان را
طبیعت است و سرشت است و عادت و دینست
اگر ترش کنی و رو ز ما بگردانی
به قاصد است و به مکر است و آن دروغینست
ز دست غیر تو اندر دهان من حلوا
به جان پاک عزیزان که گرز رویینست
هزار وعده ده آنگه خلاف کن همه را
که آن سراب که ارزد صد آب خوش اینست
زر او دهد که رخش از فراق همچو زر است
چرا دهد زر و سیم آن پری که سیمینست
جواب همچو شکر او دهد که محتاج است
جواب تلخ تو را صد هزار تمکینست
جمال و حسن تو گنج است و خوی بد چون مار
بقای گنج تو بادا که آن برونینست
قماش هستی ما را به ناز خویش بسوز
که آن زکات لطیفت نصیب مسکینست
برون در همه را چون سگان کو بنشان
که در شرف سر کوی تو طور سینینست
خورند چوب خلیفه شهان چو شاه شوند
جفای عشق کشیدن فن سلاطین است
امام فاتحه خواند ملک کند آمین
مرا چو فاتحه خواندم امید آمینست
هر آن فریب کز اندیشه تو میزاید
هزار گوهر و لعلش بها و کابینست
چنانک مدرسه فقه را برون شوها است
بدانک مدرسه عشق را قوانینست
خمش کنیم که تا شرح آن بگوید شاه
که زنده شخص جهان زان گزیده تلقینست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای عشق، زیبایی و دوگانگی ارتباطات انسانی میپردازد. شاعر از تنش و ستیز در عشق سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که زیبایی و جاذبههای ظاهری ممکن است در پس خود دروغ و فریب داشته باشند. او تأکید میکند که نباید به وعدههای ناراست دل خوش کرد و وفا در عشق نباید تنها بر اساس ظواهر باشد.
شاعر همچنین اشاره میکند که جمال و حسن یک فرد از ارزش بالایی برخوردارند، اما رفتارهای بد مانند طعنه و فریب، به منزله زهر در عشق هستند. عشق واقعی باید از مکتب عشق و نه از قواعد فقه آمده باشد و در این زمینه، انتظار دارد که حقیقت عشق را تنها خداوند و نه زبان انسانها بیان کنند. در نهایت، شاعر بر اهمیت صداقت و وفا در روابط تأکید دارد و میگوید که تمام فریبها و زیورهای دنیا در مقایسه با محبت و یکدلی بیمعنا هستند.
هوش مصنوعی: بجنگ و جدال کن که درگیری با نیکان لذتبخش است. برای خود بهانهای پیدا کن، زیرا معبودهها برای خود یک هنر خاص دارند.
هوش مصنوعی: از لب شیرین تو به جای فاتحه و گواهیهایی چون «کاف»، «ه»، و «یاسین»، بهانههای دروغ بیان میشود.
هوش مصنوعی: من به وفا امیدی ندارم، زیرا ستمگری خوبان به طبیعت و سرشت آنها تعلق دارد و جزو عادت و دینشان است.
هوش مصنوعی: اگر بر ما دلگیر شوی و از ما روی برگردانی، این نشاندهنده نیت ناپاک و حیلهگری توست و حقیقت ندارد.
هوش مصنوعی: درست است که به دلیل وجود افراد غیر، در زندگیام مشکلات و دردسرهایی دارم، اما جان عزیزانم مانند یک سپر محکم از من محافظت میکند.
هوش مصنوعی: اگر هزار بار به کسی وعده بدهی و بعد از آن هم همه را نقض کنی، چه فایده دارد؟ چرا که آن وعدههای تو هیچ ارزشی ندارند و تنها مانند سرابی میمانند که ارزش یک قطره آب شیرین را هم ندارند.
هوش مصنوعی: او که در دوری من، چهرهاش مانند طلا میدرخشد، چرا برای کسی که خود به زیبایی نقره میماند، طلا و نقره ببخشد؟
هوش مصنوعی: جواب او مانند شکر شیرین است، زیرا او به پاسخ احتیاج دارد. در مقابل، جواب تلخ تو چندین برابر از او خضوع و تسلیم میطلبد.
هوش مصنوعی: زیبایی و حسن تو همانند گنجی با ارزش است، در حالی که خوی بد مانند ماری است که به گنج تو آسیب میزند. امیدوارم که این ویژگیهای بد از تو دور بماند، زیرا این نکات منفی میتوانند سبب بروز مشکل شوند.
هوش مصنوعی: وجود و هستی ما را با لطافت و ناز خود به آتش بکش، زیرا که نیکویی و نعمتهایی که از تو دریافت میکنیم، سهم و کمک به نیازمندان است.
هوش مصنوعی: همه درها را ببند و افرادی را که شایسته نیستند، مانند سگها بیرون کن؛ زیرا اینجا در آستانهی کوی تو، حالتی مشابه کوه طور و جلالی ویژه وجود دارد.
هوش مصنوعی: آنها که مانند شاهان رفتار میکنند، باید تحمل رنج عشق را داشته باشند؛ زیرا این درد و فشار تنها از عهده فرمانروایان برمیآید.
هوش مصنوعی: امام به دعا و فاتحه خواندن مشغول است و من هم در دل به آمین گفتن او امید دارم. به عبارتی، وقتی امام دعا میکند، من امیدوارم که دعای او مستجاب شود.
هوش مصنوعی: هر فریبی که از ذهنت به وجود میآید، ارزش و ارزشمندی بالایی دارد که همانند هزاران گوهر و لعل است. این فریب از نظر فکری، بهای زیادی دارد و میتوان آن را در نظر گرفت.
هوش مصنوعی: مدرسه فقه دارای اصول و قواعد خاصی است، اما در مدرسه عشق نیز قوانین و ضوابط خاصی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد.
هوش مصنوعی: برای اینکه موضوع را بهتر بفهمیم، بهتر است سکوت کنیم تا خود پادشاه دربارهاش صحبت کند. زیرا زندگی هر انسان به نوعی از راهی که از آن گزیده شده، آموزش میبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بدان خدای که بر روی رقعه عظمت
کمیته بیدق حکمش هزار فرزین است
دو چاکرند همی صبح و شام بر در او
که آن یکی گهرافشان و این گهر چین است
سپهر زیر کف قهرمان قدرت اوست
[...]
چه گوهرست که کانش خُم دَهاقین است
به رنگ لالهٔ نَعمان و بوی نسرین است
به مجلس ملکان همنشین زیر و بم است
به بزم ناموران مونس ریاحین است
نه آینه است ولیکن درو بهدست بتان
[...]
اگر تجارت بحر و سفینه میخواهی
سفینهای که در او بحرها بود این است
سفینهایست که گر صد هزار از آن خواهی
کنار بحر هزارش روان به یک چین است
مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است
دهان من به حدیث لب تو شیرین است
به باغ میکشدم آرزوی دیدارت
چه جای برگ گل وارغوان و نسرین است
به وقت خنده نظر کردهام به دندانت
[...]
کنون که قبله ی من روی آن نگارین است
سجود پیش رخ او کنم که راه این است
نماز من چو در این قبله طاعت است و قبول
ز خاک قبله ی خود ساختن چه آیین است
چو روی دوست بود فارغم ز قبله ی غیر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.