باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو
عرضه مکن دو دست تی پر کن زود آن سبو
ای طربون غم شکن سنگ بر این سبو مزن
از در حق به یک سبو کم نشدهست آب جو
زان قدحی که ساحران جان به فدا شدند از آن
چون کف موسی نبی بزم نهاد و کرد طو
فاش بیا و فاش ده باده عشق فاش به
عید شدهست و عام را گر رمضان است باش گو
رغم سپید ماخ را رقص درآر شاخ را
و آن کرم فراخ را بازگشای تو به تو
مهره که درربودهای بر کف دست نه دمی
و آن گروی که بردهای بار دوم ز ما مجو
مرده به مرگ پار من زنده شده ز یار من
چند خزیده در کفن زنده از آن مسیح خو
منکر حشر روز دین ژاژ مخا بیا ببین
رسته چو سبزه از زمین سروقدان باغ هو
خامش کرده جملگان ناطق غیب بیزبان
خطبه بخوانده بر جهان بینغمات و گفت و گو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و لذت بندگی و عشق اشاره میکند و از محبوب خود میخواهد که در میخانه عشق باده را سر دهد. او از غم و اندوه دوری میجوید و از کسی که سنگی بر سر سبو میزند، میخواهد که از حق بگوید. شاعر به آثار جاودانه باده و عشق در زندگی اشاره کرده و به جشن و عید اشاره دارد، حتی اگر بعضی ایام مثل رمضان باشد. او عشق و زندگی را بر مرگ و اندوه ترجیح میدهد و به معجزات و قدرتهای عشق پرداخته و از رستاخیز و بهشتی که در دل دارد سخن میگوید. در نهایت، او در پی کسب آگاهی و درک معنویات از طریق هنر و عشق است.
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی که هنوز شراب هست، دیگر گلایه نکن و از من نخواه که چیزی را نشان بدهم. با دستانت زود از آن پیاله پر کن!
هوش مصنوعی: ای شادیبخش و غمزدا، چرا به این ظرف سنگ میزنی؟ از درگاه حق، آب جوی کم نشده است، حتی به اندازه یک ظرف.
هوش مصنوعی: از مینوشی که جادوگران جان خود را برایش فدا کردند، مانند کف موسی نبی بزم و جشن برپا شده است.
هوش مصنوعی: بیا بهطور صریح و آشکار از عشق و شوق بگو، جشن و سرور آغاز شده است و اگرچه برای عامه مردم ماه رمضان است، تو میتوانی آزادانه صحبت کنی.
هوش مصنوعی: علی رغم سپیدیِ ما، شاخ را به رقص درآور و آن کرم بزرگ را برای تو به نمایش بگذار.
هوش مصنوعی: جواهر یا چیزی که از ما گرفتهای را در دستانت نگهدار و از بار دوم آن را از ما طلب نکن.
هوش مصنوعی: مردهای که به خاطر عشق من مرده، اکنون با یاری محبوبم دوباره زنده شده است. مانند مسیح که از مرگ به زندگی بازگشت، او نیز از کفن بیرون آمده و زندگی جدیدی یافته است.
هوش مصنوعی: کسی که به روز قیامت و محشر اعتقاد ندارد، با خود بگوید بیوقت سخن نگو و ناپسند نپراکن. بیا و ببین که چگونه جوانان زیبا به مانند سبزههایی که از خاک میرویند، از زمین سر برآوردهاند و درخشش خاصی دارند.
هوش مصنوعی: همه سخنگویان خاموش شدهاند و در عالم غیب، بدون کلام، سخنانی بر جهان ایراد شده است، بیآنکه نغمهای یا گفتوگویی در میان باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هین کژ و راست میروی باز چه خوردهای بگو
مست و خراب میروی خانه به خانه کو به کو
با کی حریف بودهای بوسه ز کی ربودهای
زلف که را گشودهای حلقه به حلقه مو به مو
نی تو حریف کی کنی ای همه چشم و روشنی
[...]
گر شبکی نشستمی با بُتِ خویش رو به رو
وه که چه عیش کردمی تازه به تازه نو به نو
گه لبکش مزیدمی گه زنخش گزیدمی
گه گلِ وصل چیدمی رنگ به رنگ بو به بو
گه شکرش ربودمی گه کمرش گشودمی
[...]
هندوی زلف سرکشت با تو نشسته رو به رو
حال مشوش مرا با تو گشود مو به مو
از همه سوی میدهد، بوی حبیب لاجرم
میروم از هوای تو، همچو نسیم سو به سو
کرد ز سر حال من، مردم شهر را خبر
[...]
قبله جان من تویی، گیل فرشته رنگ و بو
ماه سپهر مکرمت، سرو ریاض آرزو
گیل نهای، فرشتهای، وز دل و جان سرشتهای
گیل که بو؟ که بو چنین حوروَش و فرشتهخو؟
می دل و دین تی فدا، خوا ببری که وس خوشی
[...]
ای به دلم گرفته جا دمبدم از نظر مرو
مرهم سینه چون تویی مردم دیده هم تو شو
خرمن صبر شد به باد از غم عمر کاه تو
لیک بود هزار ازین بر چو تویی به نیم جو
من که و فکر عافیت خاصه که شد به عشق تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.