قبله جان من تویی، گیل فرشته رنگ و بو
ماه سپهر مکرمت، سرو ریاض آرزو
گیل نهای، فرشتهای، وز دل و جان سرشتهای
گیل که بو؟ که بو چنین حوروَش و فرشتهخو؟
می دل و دین تی فدا، خوا ببری که وس خوشی
قبله تویی، کجا روم شهر به شهر و کو به کو؟
تی سر زلف مشکبو، آنچه به من کری ز جان
شرح دهم، اگر بود، با تو مجال، مو به مو
آینه را اگر رسد عکس جمال تو دمی
کی رسد آنکه باشدش با تو مجال روبهرو؟
دوش به غمزه گفتهای: او ز نما ترا به غم
نوبت دیگر از کرم قصه دوش باز گو
گفتمش: ای مراد جان، وعده وصل کردهای
گفت که: آن حکایتا وا مطلب، که آن بشو
گفتمش: ای عزیز من، خوار شدم ز عشق تو
گفت که: نانه خوار بین، کاوره فن لا و لو
گفتم: عاشق تویم، چیست بگو دوای من؟
گفت: مگوی این سخن، بیتو مرا به سر بشو
قاسمی از فراق و غم گم شد و بیخبر ز خود
گم شده فراق را از کرم تو و از جو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شور و شوقی عمیق نسبت به محبوبی به نام "گیل" است. شاعر از زیباییها و ویژگیهای نیکوی او صحبت میکند و او را فرشتهایی توصیف میکند که جان و دلش را تحت تأثیر قرار داده است. به عشق و وابستگی عمیق خود به این محبوب اشاره میکند و از لذتی که در دیدار او پیدا میکند، میگوید. شاعر به طور ضمنی از غم و فراق نیز سخن میگوید و نشان میدهد که این احساسات عذابآور در کنار عشقش وجود دارد. در نهایت، او به یادآوری وعدههای عاشقانه و حسرت ناشی از دوری میپردازد.
هوش مصنوعی: تو قبلهی جان منی، ای گلی که رنگ و بویت مانند فرشته است، و ای ماهی که در آسمان مکرمت میدرخشی، تو درخت سروی هستی که آرزوهایم به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: ای گیل، تو نه تنها یک انسان معمولی هستی، بلکه فرشتهای هستی که با تمام وجود و احساساتت ساخته شدهای. تو چه کسی هستی که اینچنین زیبایی و لطافت در چهرهات موج میزند؟
هوش مصنوعی: دل و دینم را فدای تو میکنم، زیرا تو هدف و خوشی من هستی. نمیدانم باید به کجا بروم، از شهر به شهر و از کوچه به کوچه، وقتی که تو قبلهام هستی.
هوش مصنوعی: موهای زیبای تو که عطر مشک میدهد، اگر فرصتی بود، هر آنچه از جانم میخواهم بگویم، بهطور دقیق و کامل برایت بیان میکردم.
هوش مصنوعی: اگر آینه لحظهای تصویر زیبایی تو را ببیند، آیا هیچگاه کسی پیدا میشود که همچون تو در برابرش باشد؟
هوش مصنوعی: دیشب به لطافت به تو گفتم که او به زیباییات نگاه کرده است، و حالا با مهربانی از تو خواهش دارم که داستان دیشب را دوباره برایم تعریف کنی.
هوش مصنوعی: به او گفتم: ای خواسته دل، تو وعده دیدار دادهای. او پاسخ داد که: آن داستان را فراموش کن و به اصل مطلب بپرداز.
هوش مصنوعی: به او گفتم: ای محبوب من، به خاطر عشق تو به ذلت و خواری افتادهام. او پاسخ داد: کسی که در عشق دچار سختی میشود، نباید نگران باشد، چون این بخشی از راه است و در آن، امیدی نهفته است.
هوش مصنوعی: گفتم: من عاشق تو هستم، بگو چه چیزی درمان من است؟ او پاسخ داد: این حرف را نزن، چون بدون تو نمیتوانم زندگی کنم.
هوش مصنوعی: قاسمی در اثر دوری و غم، گم شده و بیخبر از خودش، دلسردی ناشی از دوری را با لطف تو و از احساسات عمیقش از دل میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هین کژ و راست میروی باز چه خوردهای بگو
مست و خراب میروی خانه به خانه کو به کو
با کی حریف بودهای بوسه ز کی ربودهای
زلف که را گشودهای حلقه به حلقه مو به مو
نی تو حریف کی کنی ای همه چشم و روشنی
[...]
گر شبکی نشستمی با بُتِ خویش رو به رو
وه که چه عیش کردمی تازه به تازه نو به نو
گه لبکش مزیدمی گه زنخش گزیدمی
گه گلِ وصل چیدمی رنگ به رنگ بو به بو
گه شکرش ربودمی گه کمرش گشودمی
[...]
هندوی زلف سرکشت با تو نشسته رو به رو
حال مشوش مرا با تو گشود مو به مو
از همه سوی میدهد، بوی حبیب لاجرم
میروم از هوای تو، همچو نسیم سو به سو
کرد ز سر حال من، مردم شهر را خبر
[...]
ای به دلم گرفته جا دمبدم از نظر مرو
مرهم سینه چون تویی مردم دیده هم تو شو
خرمن صبر شد به باد از غم عمر کاه تو
لیک بود هزار ازین بر چو تویی به نیم جو
من که و فکر عافیت خاصه که شد به عشق تو
[...]
پیک صبا ز کوی او آمد و داد بوی او
گفت که ها بگیر هی آیت رحمتی ز هو
از دم روح پرورش یافت حیات جان من
چون نفس مسیح کان یافت وفات را رفو
شد دم عنبرین او عطر مشام جان و دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.