هین دف بزن هین کف بزن کاقبال خواهی یافتن
مردانه باش و غم مخور ای غمگسار مرد و زن
قوت بده قوت ستان ای خواجه بازارگان
صرفه مکن صرفه مکن در سود مطلق گام زن
گر آب رو کمتر شود صد آب رو محکم شود
جان زنده گردد وارهد از ننگ گور و گورکن
امروز سرمست آمدی ناموس را برهم زدی
هین شعله زن ای شمع جان ای فارغ از ننگ لگن
درسوختم این دلق را رد و قبول خلق را
گو سرد شو این بوالعلا گو خشم گیر آن بوالحسن
گر تو مقامرزادهای در صرفه چون افتادهای
صرفه گری رسوا بود خاصه که با خوب ختن
صد جان فدای یار من او تاج من دستار من
جنت ز من غیرت برد گر درروم در گولخن
آن گولخن گلشن شود خاکسترش سوسن شود
چون خلق یار من شود کان می نگنجد در دهن
فرمان یار خود کنم خاموش باشم تن زنم
من چون رسن بازی کنم اندر هوای آن رسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به شادی و سرزندگی است و بر اهمیت مردانگی و عدم غمگینی تأکید میکند. شاعر از خواننده میخواهد که به زندگی با شجاعت و قوت نگاه کند و از صرفهجویی در لذتها دوری کند. او به این نکته اشاره میکند که با مشکلات زندگی نباید ناامید شد و هرگاه که شرایط دشوار میشود، میتوان از آن فراتر رفت. همچنین عشق و وابستگی به محبوب خود را ستایش میکند و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند زندگی را غنیتر کند. در نهایت، با تشبیه به بازی و حرکات خاص، بر لذتهای مختص به عشق و زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بشتاب و شادی کن، با ضربقزن و دست زدن، امید به آینده داشته باش. مردانه رفتار کن و نگران نباش، ای کسی که غم دیگران را میزاری.
هوش مصنوعی: ای بزرگ بازارگار، به من نیرو و قوت ببخش. در کسب و کار خود صرفهجویی نکن و در راه سود مطلق، گام بردار.
هوش مصنوعی: اگر آبِ روان کمتر شود، منابع دیگری از آب بهطور مستحکم فراهم میشود، و این باعث میشود زندگی دوباره جان بگیرد و از خجالت مرگ و مردن رهایی یابد.
هوش مصنوعی: امروز با شادی و سرمستی نزد ما آمدی و حرمت را نادیده گرفتی. حالا ای شعله، برافروز، ای روشنایی جان، از ننگ و عیب رها شدهای.
هوش مصنوعی: من در دلقی که دارم سوختهام و به نظر مردم بیتفاوت شدهام. به این بوالعلا بگو که خشمگین شود و به آن بوالحسن هم بگو که خشم خود را کنترل کند.
هوش مصنوعی: اگر تو از نژاد بزرگی هستی و به خاطر صرفهجویی به تنگدستی افتادهای، این صرفهجویی حالتی رسوا برای تو ایجاد میکند، به ویژه اینکه با زنی زیبا از ختن هستی.
هوش مصنوعی: من صد بار جانم را فدای یارم میکنم؛ او مانند تاجی برای من است و مثل دستاری به دور سرم. اگر او را از من بگیرند، بهشت را بهدست نخواهم آورد.
هوش مصنوعی: وقتی که باغ گل از بین برود، خاکستر آن به نوعی مانند گل زعفران میشود. اما هنگامی که یار من به جمع مردم بپیوندد، این احساس عمیق و ناب را نمیتوان در کلمات بیان کرد.
هوش مصنوعی: من از عشق یارم دستور میگیرم، بنابراین سکوت میکنم و همانند یک طناب در هوا بازی میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن
نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دِمَن
رَبع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی
[...]
از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن
بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»
کز باده می زاید فرح
در سینه غمگین من
هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن
هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن
چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.