سفر کردم به هر شهری دویدم
چو شهر عشق من شهری ندیدم
ندانستم ز اول قدر آن شهر
ز نادانی بسی غربت کشیدم
رها کردم چنان شکرستانی
چو حیوان هر گیاهی می چریدم
پیاز و گندنا چون قوم موسی
چرا بر من و سلوی برگزیدم
به غیر عشق آواز دهل بود
هر آوازی که در عالم شنیدم
از آن بانگ دهل از عالم کل
بدین دنیای فانی اوفتیدم
میان جانها جان مجرد
چو دل بیپر و بیپا می پریدم
از آن باده که لطف و خنده بخشد
چو گل بیحلق و بیلب می چشیدم
ندا آمد ز عشق ای جان سفر کن
که من محنت سرایی آفریدم
بسی گفتم که من آن جا نخواهم
بسی نالیدم و جامه دریدم
چنانک اکنون ز رفتن می گریزم
از آن جا آمدن هم می رمیدم
بگفت ای جان برو هر جا که باشی
که من نزدیک چون حبل الوریدم
فسون کرد و مرا بس عشوهها داد
فسون و عشوه او را خریدم
فسون او جهان را برجهاند
کی باشم من که من خود ناپدیدم
ز راهم برد وان گاهم به ره کرد
گر از ره می نرفتم می رهیدم
بگویم چون رسی آن جا ولیکن
قلم بشکست چون این جا رسیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر معروف ایرانی نشاندهنده سفر جستجوگرانه او به دنبال عشق و حقیقت است. او در این سفر به شهرهای مختلف رفته و از هیچ یک از آنها به اندازه شهر عشق راضی نیست. شاعری بیان میکند که از نادانی و عدم شناخت قدر واقعی شهر عشق، دچار غربت شده است.
او در این سفر، به جای اینکه از زیباییهای عشق بهرهمند شود، مانند حیوانی فقط در پی خوردن بوده است. نداهایی از عشق او را به سفر دعوت میکند، باوجود دعاها و نالههایش برای نرفتن، او در نهایت مجذوب عشق میشود. عشق، او را به سویی میکشاند که خود را گم کرده و از مسیرش منحرف میشود. در پایان، شعر به نوعی بیانگر ناکامی شاعر در رسیدن به مقصد نهایی خود است.
هوش مصنوعی: من به هر جایی سفر کردم و در هر شهری گشتم، اما هیچ کجا به اندازه شهر عشق من زیبا و دلنشین نبود.
هوش مصنوعی: درک نکردم از ابتدا ارزش آن شهر را و به خاطر نادانیام بارها دچار تنهایی و دوری شدم.
هوش مصنوعی: من از آن دنیا و لذتهایش دست کشیدم، مانند حیوانی که به راحتی از هر گیاهی تغذیه میکند.
هوش مصنوعی: پیاز و گندم مانند قوم موسی، چرا من را انتخاب کرده و از نعمتهای خود محروم کردید؟
هوش مصنوعی: هر صدایی که در دنیا شنیدم، جز صدای عشق، هیچگونه ارزش و جاذبهای ندارد.
هوش مصنوعی: صدای دهل از عالم بزرگ به گوش رسید و من از آن صدا به این دنیای فانی وارد شدم.
هوش مصنوعی: در دل انسانها، روحی آزاد و بیقید و شرط وجود دارد که مانند دلی بیسر و بیپاست، و من در آنجا پرواز میکردم.
هوش مصنوعی: من از آن شرابی مینوشیدم که مانند گل، لطافت و شادی به همراه داشته باشد، بیآنکه نیازی به لبها یا محافل خاصی داشته باشد.
هوش مصنوعی: صدایی از عشق به من رسید، ای جان، حرکت کن و برو، زیرا من دنیایی پر از درد و رنج ساختهام.
هوش مصنوعی: من بارها گفتهام که در آنجا نخواهم بود و به شدت ناله کردهام و لباس خود را پاره کردهام.
هوش مصنوعی: من اکنون از رفتن فرار میکنم، همانطور که در زمان آمدن هم از آنجا فرار میکردم.
هوش مصنوعی: برو هر کجا که میخواهی بروی، زیرا من به اندازه حبل الورید (رگی که به قلب میرود) به تو نزدیک هستم.
هوش مصنوعی: او با جذابیتهایش مرا فریب داد و من به خاطر آن جذابیتها به او وابسته شدم.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که من، که خودم ناپدید شدهام، در جهانی که او (منظور ممکن است یک فرد یا قدرت خاص باشد) را به حرکت درآورده، جایی داشته باشم؟
هوش مصنوعی: در مسیر زندگیام از راه خود منحرف شدم و به راهی دیگر رفتم. اگر به سمت راست خود ادامه میدادم، از مشکلات و خطرات دور میشدم.
هوش مصنوعی: میخواهم بگویم وقتی که به آنجا رسیدم، اما قلم شکسته و نتوانستم حرفم را بزنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چنان چون من ز تو شادی ندیدم
ز دیدارت همه تلخی چشیدم
نصیحتهای هاتف چون شنیدم
چو هاتف روی در خلوت کشیدم
از آن از خدمتت دوری گزیدم
که خود را لایق خدمت ندیدم
ایا یاری که در تو ناپدیدم
تو را شکل عجب در خواب دیدم
چو خاتونان مصر از عشق یوسف
ترنج و دست بیخود می بریدم
کجا آن مه کجا آن چشم دوشین
[...]
ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم
چنین باشد چو گفت دل شنیدم
گذر کردم به بازار جمالت
دلی بفروختم، جانی خریدم
جهانی کشته ای از من مکن ننگ
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.