گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مشتاق اصفهانی

گردم بسر کویت دیوانه چنین باید

سرگشته یک شمعم پروانه چنین باید

از جای نمیرفتم از صد خم و کارم ساخت

چشم تو بیک گردش پیمانه چنین باید

نه بام و نه در دارد در گشته سرای ما

شرمنده سیلابست ویرانه چنین باید

یک لحظه نگیرد اشک جا در صفِ چشمانم

از کثرت غلطانی دردانه چنین باید

گفتی سخنی از وصل جا ندادم و آسودم

تا حشر بخوابم کرد افسانه چنین باید

پیوسته دلم باشد از عکس بتان لبریز

جوش صنم است اینجا بتخانه چنین باید

افکند بمن آن شوخ غافل نگهی مشتاق

بی‌خود ز خود افتادم جانانه چنین باید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode