به رخ صد پرده آن پیدا و پنهان در نظر دارد
ولی چون غنچه در هر پردهای رویی دگر دارد
برنجم گر رها سازد چو مرغ بسمل از دستم
که اندازد به خاکم بهر آن کز خاک بردارد
به خود پیچان گر از تاب میانی گشتهای دانی
رگ جانم چه پیچ و تاب از آن مویکمر دارد
به زاری روز و شب نالم به امیدی کز احوالم
شوی آگاه اما نالهام کی این اثر دارد
درین دریا که کشتی را معلم نیست در طوفان
چه روا زورقم از سیلی موج خطر دارد
گر از رنج گرفتاری نیم نالان عجب نبود
شکایت از قفس کی طایر پی بال و پر دارد
چو خارم ریخت ذوق کاوش مژگان او در دل
که در رگ باز خونم کاوکاو نیشتر دارد
نسیم صبحگاهی برد آرامم نمیدانم
چه پیغام از تو دیگر قاصد باد سحر دارد
تواند کرد تا صبح قیامت خواب آسایش
شب از کوی تو هر عاشق که خشتی زیر سر دارد
به کوی عشق اگر مشتاق خون گرید مکن منعش
که از شاخ گلی صد خار حسرت در جگر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالات روحی و عاطفی شاعر میپردازد. شاعر از عشق و دلتنگی خود برای معشوق سخن میگوید و به تضادهای درونی و خارجیاش اشاره میکند. او عشق را به غنچهای تشبیه میکند که در هر پردهای چهرۀ جدیدی از خود نشان میدهد. همچنین از رنج و درد ناشی از دوری معشوق و آرزوی وصال صحبت میکند. شاعر به تشبیه قایق در دریای طوفانی و احساسات متغیرش در این بحران میپردازد. او در نهایت تأکید میکند که عاشق نمیتواند عشق و اشتیاقش را پنهان کند، حتی اگر در این راه درد و رنجی متحمل شود.
هوش مصنوعی: او در میان صدها پرده و لایه، همواره چیزهایی را به نمایش میگذارد که هم عیان است و هم پنهان. اما مانند یک غنچه که در هر مرحله از شکوفایی خود، جلوهای متفاوت دارد، در هر پرده هم حالت و ظاهر جدیدی به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر من را رها کند و مانند مرغی مجروح از دستم بگریزد، چه کسی مرا به زمین خواهد انداخت؟ چرا که همانطور که او از خاک برمیخیزد، من نیز میتوانم به زندگی ادامه دهم.
هوش مصنوعی: اگر از شدت احساس و عشق به خودت میپیچی و به هم میپیچی، باید بدانی که رگ جانم چه پیچیدگی و تلاطمی از آن موی کمری که داری، دارد.
هوش مصنوعی: من روز و شب با دردی عمیق ناله میزنم و امیدوارم که کسی از حال و روزم باخبر شود، اما نمیدانم که آیا این نالههای من اثرگذاری دارند یا نه.
هوش مصنوعی: در این دریا که هیچ راهنمایی برای کشتی وجود ندارد، در طوفان نمیتوان انتظار داشت زورق من از خطر سیلاب امواج در امان بماند.
هوش مصنوعی: اگر از درد و رنجی که داره میکشه ناله کنه، جالب نیست. چون پرندهای که در قفس محبوسه، از محدودیتش شکایت میکنه در حالی که در واقع به بال و پر خودش فکر میکنه.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و جذابیت نگاه او مانند خار بر دل من میریزد، حس میکنم که درونم به شدت تحت فشار است و گویی در رگهای بدنم نیشترهایی وجود دارد که به من زخم میزنند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی که به آرامش من میافزاید، پیامی از تو به همراه دارد و نمیدانم این خبر خوش از جانب باد صبحگاه چقدر مهم است.
هوش مصنوعی: هر عاشقی که در کوی تو سنگی زیر سر دارد، میتواند تا روز قیامت خواب آرامی داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر شخصی در جستجوی عشق به شدت احساساتی شود و اشک بریزد، مانع او نشو؛ زیرا او در دل خود دردها و حسرتهای بسیاری دارد که مانند خارهایی از یک گل هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا باد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد
گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد
دم عیسیست، پنداری، که مرده زنده گرداند
[...]
مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد
پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد
ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همیگیتی
که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد
بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد
[...]
مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید
[...]
مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلش
نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد
درین شک نیست کو همچون ترازوییست زین معنی
که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد
هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید
خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد
ز مرغی کو خورد آتش حسدها میبرد مرغی
که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.