ای مرا دلبر و دل آرا تو
دل من کس ندارد الا تو
روز و شب از خدا همی طلبم
که به روز آورم شبی با تو
هدف تیر بیمحابا من
مرهم زخم بیمدارا تو
مردم مردمند جمله بتان
چشم من نور چشم آنها تو
از همه دلبران شکیبم اگر
بگذاری مرا شکیبا تو
دادم ای صبر گونهٔ دل را
به جگر گوشهای برون آ تو
زاهدا کافرم اگر بیعشق
بهره داری ز دین و دنیا تو
چند گوئی که عاشقی گنه است
این گنه بنده میکنم یا تو
محتشم بینی ار غزال مرا
سر چو مجنون نهی به صحرا تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بُوَد نفس ذرّهای با تو
نرسی هیچگونه آنجا تو
ای به بالا بلند و زیبا تو
رشک سرو بلند بالا تو
زرگر از سیم چون تو بت نکند
خواه هم برد و خواه فرما تو
در دلت هیچ جا نمی گیریم
[...]
سرخوش است ای پسر مرا باتو
کشت چشم توأم نه تنها تو
بر در و بام دل چه گردد جان
او درین خانه باش گو یا تو
کوثر و سلسبیل هر دو روان
[...]
دل شوریده را تمنا تو
در سرم مایهای سودا تو
صورت کون چون معماییست
کاشف سر این معما تو
در تماشای صورت و معنی
[...]
آخر ایجان جمله اشیا تو
هم نهانی و هم هویدا تو
پرده از کاینات ساخته ای
در پس پرده آشکارا تو
در پس پرده های گوناگون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.