ای به بالا بلند و زیبا تو
رشک سرو بلند بالا تو
زرگر از سیم چون تو بت نکند
خواه هم برد و خواه فرما تو
در دلت هیچ جا نمی گیریم
گر چه ما هسته ایم و خرما تو
تیغ برکش که جان فدا کردیم
گر نخواهی برید از ما تو
خیز و بر دیده شین چنانکه بود
مردم دیده زیر و بالا تو
روزها شد که اندر این هوسم
که شوم همنشین شبی با تو
گل دمانید اشک من از خاک
بو که آیی بدین تماشا تو
همه راهت برفتم از مژگان
گر چه دور است ره ز من تا تو
جان خسرو، چو جای خود کردی
دور تا کی شوی ازینجا تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و بلندی محبوب خود اشاره میکند و او را به سرو بلند و زیبا تشبیه میکند. او از عشق و وابستگی شدیدش به محبوب صحبت میکند و اعلام میکند که جانش در خطر است و آماده فدای اوست. همچنین شاعر از آروزهایش برای دیدار و همنشینی با محبوب میگوید و ابراز میکند که در دوری او دلتنگ و غمگین است. او از خیالی که در دل دارد و اشکهایش به خاطر دوری محبوب یاد میکند و در نهایت از محبوب میخواهد که به سویش بیاید، تا این دوری و غم را پایان دهد.
هوش مصنوعی: ای زیبای بلندقامت و باوقار، تو به قد و قامت سرو بلند میمانی.
هوش مصنوعی: طلاکار از نقره نمیتواند مجسمهای همچون تو بسازد، حتی اگر او را با دقت و مهارت به کار گیرد.
هوش مصنوعی: ما در دل تو جایی نداریم، هر چند که ما هستهای هستیم و تو خرما.
هوش مصنوعی: شمشیرت را بکش، چرا که جان خود را برای تو فدای کردهایم، اگر نمیخواهی ما را از میان ببری.
هوش مصنوعی: برخیز و نگاه کن به آسمان و زمین، مانند افرادی که نگاهی عمیق به دنیا دارند.
هوش مصنوعی: روزهاست که در این آرزو به سر میبرم که شبی همراه تو باشم.
هوش مصنوعی: گل در لحظهای که با اشک من بر خاک میروید، بگو که آیا تو بار دیگر برای تماشای این جا خواهی آمد؟
هوش مصنوعی: من با نگاههای دلنواز تو، تمام مسیری را که بین ما وجود دارد طی کردم، حتی اگر فاصلهامان زیاد باشد.
هوش مصنوعی: جان خسرو، وقتی جای خود را دور کردی، تا چه زمانی میخواهی از اینجا بروی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بُوَد نفس ذرّهای با تو
نرسی هیچگونه آنجا تو
سرخوش است ای پسر مرا باتو
کشت چشم توأم نه تنها تو
بر در و بام دل چه گردد جان
او درین خانه باش گو یا تو
کوثر و سلسبیل هر دو روان
[...]
دل شوریده را تمنا تو
در سرم مایهای سودا تو
صورت کون چون معماییست
کاشف سر این معما تو
در تماشای صورت و معنی
[...]
آخر ایجان جمله اشیا تو
هم نهانی و هم هویدا تو
پرده از کاینات ساخته ای
در پس پرده آشکارا تو
در پس پرده های گوناگون
[...]
گفت کای فهم را مهیا تو
عشق من بود ازین قبل با تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.