افکنده موی یارم، بس عقدهها به کارم
آشفتهتر ز حالم، گردیده روزگارم
هرچند پار هم بود، دیوانگی شعارم
امسال شور مستی، افزون بود زپارم
مستم ولی نه از می، سرمست لعل یارم
باشد مدام مستی، زآن راح پر خمارم
بخشیده بی نیازی ، از خلق ، کردگارم
از دولت قناعت، سلطان روزگارم
مولی الکرام صادق، خواجه بزرگوارم
مدح محمد و آل، باشد «محیط» کارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق به یار و تأثیر آن بر حال و روزش صحبت میکند. او به حس آشفتهاحوالی و دیوانگی اشاره میکند که در این سال نسبت به سال قبل بیشتر شده است. شاعر به مست بودن خود از عشق یار اشاره میکند، نه از شراب. همچنین از قناعت و بینیازی خود از دیگران به عنوان نعمتی از سوی خداوند یاد میکند. در نهایت، مدح پیامبر محمد و خاندان او را به عنوان محور کار خود بیان میکند.
هوش مصنوعی: موی یارم به دور افتاده و باعث شده که مشکلاتی برایم پیش بیاید. حال من بسیار آشفتهتر شده و روزگارم هم به سختی گذشته است.
هوش مصنوعی: اگرچه سالهای گذشته هم تجربههای زیادی داشتهام، اما امسال احساس شور و شوق بیشتری دارم. حالت دیوانگی و عشق به زندگی در من بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: مست هستم، اما نه به خاطر شراب، بلکه همیشه به خاطر زیبایی معشوقم سرمست هستم. این حال به خاطر معشوقی است که مرا در چنگال عشق گرفتار کرده است.
هوش مصنوعی: خداوند به من بینیازی داده است و من از دیگران مستقل هستم، و با قناعتی که دارم، در زندگیام مانند یک پادشاه هستم.
هوش مصنوعی: درود بر مولای بزرگوارم، حضرت صادق. سرودن شعر در ستایش پیامبر و خاندان او، مشغله و هدف اصلی من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم
چون لاله دور از تو جز خون کفن ندارم
در پای اوفتادم زیرا که سر ندارد
چون حلقههای زلفت غمهای بی شمارم
از بسکه هست حلقه در زلف سرفرازت
[...]
من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم
پشت و پناه فقرم پشت طمع نخارم
نی بند خلق باشم نی از کسی تراشم
مرغ گشاده پایم برگ قفس ندارم
من ابر آب دارم چرخ گهرنثارم
[...]
جز دل کسی ندارد، اندیشه از غبارم
جز دیده کس نیارد، آبی به روی کارم
در بحر عشق جانان، جانم رسید بر لب
باشد که از میانش، ممکن بود کنارم
صد برگ دارد آن گل، من صد نوا چو بلبل
[...]
باد صبا خدا را بگذر سوی نگارم
عمری بگو به سختی در هجر می گذارم
گر باز حال زارم پرسد ز تو خدا را
با او بگو که تا کی داری در انتظارم
فریاد من به کیوان برشد ز دست هجرت
[...]
تازی سوار مجنون ملک سخن گرفته
در نکته های تازی با وی سخن ندارم
لیکن به گاه جولان میدان فارسی را
مجنون دیگر آمد انگشت نی سوارم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.