امروز دلا از دوش، آشفتهترت بینم
جز مستی می در سر، شور دگرت بینم
هرچند بُدی هر روز، آشفته و دیوانه
امروز زهر روزه، دیوانه ترت بینم
گویا شده ای عاشق، ای که بدین گونه
خوناب جگر جاری، از چشم ترت بینم
تلخ است مذاق جان، ای نوش دهان دریاب
کز لعل روان پرور، کان شکرت بینم
قامت چو بر افرازی، سرو سیهت یابم
عارض چو بر افروزی، رخشان قمرت بینم
شد عمر و جزاینم نیست، در سر هوسی که این سر
افتاده بسان گوی، در رهگذرت بینم
ذرات وجود من، از وجد به رقص آید
ای مهر جهان آرا، گر یک نظرت بینم
چون غنچه گل بر تن، از شوق بدرم پوست
ای تنگ دهان هرگه، خود را به برت بینم
سوزم به حضور جمع، پروانه صفت از رشک
چون شمع به بزم غیر، گه جلوه گرت بینم
گردید گه پرواز، ای طایر جان همت
اندر قفس تن چند، به شکسته پرت بینم
زاسرار نهان سازم، یک باره خبردارت
مانند «محیط» از خویش، گر بی خبرت بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احوالات و احساسات خود را بیان میکند. او از عشق و شیفتگی سخن میگوید که باعث آشفتهگی و دیوانگیاش شده است. شاعر به معشوق خود با احساسی عمیق و عاشقانه نگاه میکند و توصیفاتی زیبا از او و تأثیرش بر زندگیاش ارائه میدهد. هرچند که در زندگی روزمره دچار مشکلاتی است، اما همواره عشق او در دلش جریان دارد. تعبیرات شاعرانه درباره زیبایی و اثرات عشق بر روح و وجودش، از علاقه عمیقش به معشوق حکایت میکند. در نهایت، او از عدم توانایی در فراموشی او و حسرت و شوقی که در دل دارد، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: امروز دل را از دوش تو میبینم که بیشتر آشفته و ناآرام است، جز مستی و سرخی شراب، شور و حال دیگری در تو مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: با وجود این که هر روز حال و روز خوبی نداری، امروز بیش از همیشه دیوانه و آشفته به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو عاشق شدهای، و من از چشمانت میتوانم ببینم که چقدر درد و رنج را تحمل میکنی.
هوش مصنوعی: طعم روح تلخ است، ای کسی که لبهایت شیرین است، لطفاً مرا دریاب که از خون گرانبهایی که در جان من جاری است، شیرینی و شیرینی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی قامت تو را میبینم، مثل سرو خوشقد و بالا میشود و وقتی که چهرهات را میتابانی، نور صورت زیبات را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: عمرم سپری شده و جز این آرزو چیزی ندارم، در ذهنم خیالی است که این سر مانند گوی افتاده و در مسیر تو میبینمش.
هوش مصنوعی: جوانب وجود من به شدت به وجد و شادی میآیند، ای خورشید زیباییهای جهان، اگر فقط یک بار نگاهی به من بیندازی.
هوش مصنوعی: با وجودی که هنوز جوانم و شادابم، از شوقی که دارم، میخواهم از قید و بندها رها شوم. ای کسی که در دل حسرت تو را دارم، همیشه میخواهم خودم را در آغوشت ببینم.
هوش مصنوعی: در میان جمع مردم میسوزم و مانند پروانه از عشق و حسادت به دیگران میسوزم. زمانی که تو را در جمع دیگران ببینم، مانند شمعی که در جمع غریبهها میدرخشد، به شدت حسرت میخورم.
هوش مصنوعی: ای پرنده جان، وقتی که پرواز کردی، در قفس تن، همت را به کار بگیر. من پرچمهای شکسته را میبینم.
هوش مصنوعی: اگر ببینم که از حال و احوال خود بیخبری، باید رازهای پنهانم را به تو بگویم، مانند «محیط» که به یکباره تو را از حقیقت خود آگاه میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.