آبرومندم به عشق روی تو
سرفرازم در هوای کوی تو
رفرفم را تا به او ادنی رساند
قاب قوسین خم ابروی تو
من نیم بیگانه از خویشم مران
سالها خو کرده ام با خوی تو
ماسوا را پشت سر افکنده ام
تا که دیدم روی دل را سوی تو
بر جبینم نقش عشق خال تست
در مسلمانی شدم هندوی تو
سینۀ زارم نشان تیر تست
آفرین بر شست و بر بازوی تو
از بهشت عنبرین خوشبوتر است
گلشن حانم بیاد بوی تو
رشک سینا شد فضای سینه ام
از فروغ غرۀ نیکوی تو
دل زهرآشفتگی آزاد شد
تا که شد در حلقۀ گیسوی تو
آن زمان جستم ز جوی زندگی
چون شدم در جستجوی جوی تو
مفتقر سرگشتۀ چوگان تست
سر چه باشد تا بگردد گوی تو؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و علاقه شدید خود به معشوقش میپردازد. او با افتخار و ارادت از زیباییها و جذابیتهای معشوقش سخن میگوید و تأکید میکند که سالها به او نزدیک شده و از دیگران روی برگردانده است. عشق او به معشوقش آنقدر عمیق است که حتی به هویت او وابسته شده و در پی یافتن آرامش و معنا در زندگی خود، تنها به یاد و وجود معشوقش پناه برده است. این عشق و اشتیاق به حدی است که تمامی هستیاش را تحت تأثیر قرار داده و به زیباییهای او در بهشت و طبیعت اشاره میکند. در نهایت، شاعر از بودن در کنار معشوق و جستجو برای اتصال به او سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عاشق توام و به خاطر عشق تو همیشه سر بلند و با عزت هستم، در فضایی که متعلق به توست.
هوش مصنوعی: بادبانم را به سوی او میکشم تا مرا به نزدیکی تو برساند، در حالی که قوس ابروی تو مانند دو قوس نزدیک به هم است.
هوش مصنوعی: من از خودم بیگانه نیستم، مرا دور نکن. سالهاست که به ذات تو عادت کردهام.
هوش مصنوعی: تمامی چیزهای غیر از تو را کنار گذاشتهام تا وقتی که چهرهات را دیدم، دلسپردگیام به سوی تو آغاز شود.
هوش مصنوعی: عشق تو در وجودم به وضوح نمایان است و به خاطر آن به ایمان و دینی دیگر پیوستهام، همانطور که هندوئی به عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: دل شکستهام نشانهٔ تیر شوق توست. به دستان و بازوی تو آفرین میگویم.
هوش مصنوعی: باغ خانهام به بوی تو خوشتر از بهشت معطر است.
هوش مصنوعی: سینهام از نور زیبایی تو پر شده و حسادت به کوه طور (جایی که حضرت موسی با خداوند صحبت کرد) را در دل دارم.
هوش مصنوعی: دل از اضطراب و آشفتگی رهایی یافت تا اینکه در گیسوی تو گرفتار شد.
هوش مصنوعی: وقتی از جریانات زندگی کنار کشیدم و به دنبالت گشتم، متوجه شدم که جوی وجود تو را دنبال میکنم.
هوش مصنوعی: هر کس که در زندگی دچار فقر و بیپناهی است، مانند کسی است که در زمین بازی چوگان سرگردان میشود. حالا چه انتظاری میتوان داشت که او بتواند بر گوی بازی تسلط پیدا کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ببرده آب آتش روی تو
عالمی در آتشند از خوی تو
مشک و می را رنگ و مقداری نماند
ای نه مشک و می چو روی و موی تو
چشمکانت جاودانند ای صنم
[...]
ترک من ای من سگ هندوی تو
دورم از روی تو دور از روی تو
بر لب و چشمت نهادم دین و دل
هر دو بر طاق خم ابروی تو
من به گردت کی رسم چون باد را
[...]
ای شب تاری غلام موی تو
روز روشن پیشکار روی تو
چاکر روز و شبم تا روز و شب
نایبند از روی تو وز موی تو
بنده موی تو دلهای جهان
[...]
پشت پایی زد خرد را روی تو
رنگ هستی داد جان را بوی تو
گشته چون من کشتهای زنار دار
جان عیسی در صلیب موی تو
از پی خونریز جان خاکیان
[...]
ای جهانی پشت گرم از روی تو
میل جان از هر دو عالم سوی تو
صد هزاران آدمی را ره بزد
مردم آن نرگس جادوی تو
لاابالیوار خوش بر خاک ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.