گنجور

 
غروی اصفهانی

آبرومندم به عشق روی تو

سرفرازم در هوای کوی تو

رفرفم را تا به او ادنی رساند

قاب قوسین خم ابروی تو

من نیم بیگانه از خویشم مران

سالها خو کرده ام با خوی تو

ماسوا را پشت سر افکنده ام

تا که دیدم روی دل را سوی تو

بر جبینم نقش عشق خال تست

در مسلمانی شدم هندوی تو

سینۀ زارم نشان تیر تست

آفرین بر شست و بر بازوی تو

از بهشت عنبرین خوشبوتر است

گلشن حانم بیاد بوی تو

رشک سینا شد فضای سینه ام

از فروغ غرۀ نیکوی تو

دل زهرآشفتگی آزاد شد

تا که شد در حلقۀ گیسوی تو

آن زمان جستم ز جوی زندگی

چون شدم در جستجوی جوی تو

مفتقر سرگشتۀ چوگان تست

سر چه باشد تا بگردد گوی تو؟

 
 
 
سنایی

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

[...]

ادیب صابر

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

[...]

خاقانی

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

مشاهدهٔ ۱۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه