گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میرداماد

دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره

که گشاده باده بر من زقضا در نظاره

نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم

که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره

ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی

که نه آسمان نیابد ز شنا ره کناره

ز من ار دریغ داری تو سنان بجای خویش است

دل پاره چون کنم من به برتو در شماره

من و وصل دوست هر جا که شود میسر آن به

که به کار خیر حاجت نبود به استخاره

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره

نظری ز تو عفاالله چه می است مستکاره

به چسانت سیر بینم که هم از نخست دیدن

شوم از خود و نیارم که ببینمت دوباره

هوسم بود که دیده ز همه ستانم و پس

[...]

بابافغانی

نه خیال غنچه بندم نه به گل کنم نظاره

که مرا دلی فگار و جگریست پاره پاره

من و آفتاب رویت که به خلوت سعادت

شرفیست عالمی را ز طلوع آن ستاره

بخدا که در دل من رقم دویی نگنجد

[...]

هلالی جغتایی

بکجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟

که هزار باره خون شد جگر هزار پاره

منم و ز عشق دردی، که اگر بکوه گویم

بخدا! که نرم گردد دل سخت سنگ خاره

بدو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم؟

[...]

میلی

دل و دیده را نباشد،‌ چه نهان چه آشکاره

نه تحمل صبوری، نه تهوّر نظاره

ز تو بس که ناامیدم،‌ به گمان خود نیفتم

اگرم به جانب خود طلبی به صد اشاره

بروید چاره‌جویان، پی کار خود، که دیگر

[...]

مشتاق اصفهانی

ز حجاب عشق خون شد جگرم کنم چه چاره

که تو در کنارم و من ز تو مانده بر کناره

گر از الفت دل تو شکند دلم چه حیرت

که دل من آبگینه دل تست سنگ خاره

نگری باشک گرمم چو بچشم کم نظرکن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه