دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره
که گشاده باده بر من زقضا در نظاره
نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم
که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره
ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی
که نه آسمان نیابد ز شنا ره کناره
ز من ار دریغ داری تو سنان بجای خویش است
دل پاره چون کنم من به برتو در شماره
من و وصل دوست هر جا که شود میسر آن به
که به کار خیر حاجت نبود به استخاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیشتر احساسی و عاشقانه است و بیانگر درد و رنجی است که شخص از جدایی یا عشق ناکام خود میکشد. شاعر میگوید دلش به خاطر عشق به هزار پاره تبدیل شده و احساس ناکامی و ناراحتی عمیقی دارد. او از عذابهای دلخراش ناشی از این عشق صحبت میکند و به ستارهها و آسمان نیز اشاره میکند که تحت تأثیر احساسات او قرار دارند. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید میکند که اگر معشوقش در کنارش نباشد، نمیتواند به کمال برسد و در پی وصال اوست، بدون نیاز به استخاره و پیشبینی. در نهایت، این شعر به شدت ابراز عشق و امید به وصال است.
هوش مصنوعی: دل من که به خاطر ماهی (آرزو یا عشق) هزار تکه شده، اکنون بادهای که سرنوشتم بر من گشوده، در انتظار نگریستن است.
هوش مصنوعی: اگر خوردی به تیر ناخواسته تقدیر، چنان مینالم که با آه من، خون بر دل آسمان ستاره بریزد.
هوش مصنوعی: از غم تو چنان گریه میکنم که چشمانم پر از اشک شده و مانند دریا پر از خون است، بهگونهای که حتی آسمان هم نمیتواند به عمق غصهام پی ببرد.
هوش مصنوعی: اگر تو از من چیزی دریغ کنی، دل شکستهام را در شمار نگاه داشتن تو به چه صورت خواهد بود؟
هوش مصنوعی: من و دوستی که به هم وصل هستیم هر کجا که امکانش باشد، بهتر است از این که برای کارهای خوب به استخاره نیاز داشته باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره
نظری ز تو عفاالله چه می است مستکاره
به چسانت سیر بینم که هم از نخست دیدن
شوم از خود و نیارم که ببینمت دوباره
هوسم بود که دیده ز همه ستانم و پس
[...]
نه خیال غنچه بندم نه به گل کنم نظاره
که مرا دلی فگار و جگریست پاره پاره
من و آفتاب رویت که به خلوت سعادت
شرفیست عالمی را ز طلوع آن ستاره
بخدا که در دل من رقم دویی نگنجد
[...]
بکجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟
که هزار باره خون شد جگر هزار پاره
منم و ز عشق دردی، که اگر بکوه گویم
بخدا! که نرم گردد دل سخت سنگ خاره
بدو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم؟
[...]
دل و دیده را نباشد، چه نهان چه آشکاره
نه تحمل صبوری، نه تهوّر نظاره
ز تو بس که ناامیدم، به گمان خود نیفتم
اگرم به جانب خود طلبی به صد اشاره
بروید چارهجویان، پی کار خود، که دیگر
[...]
ز حجاب عشق خون شد جگرم کنم چه چاره
که تو در کنارم و من ز تو مانده بر کناره
گر از الفت دل تو شکند دلم چه حیرت
که دل من آبگینه دل تست سنگ خاره
نگری باشک گرمم چو بچشم کم نظرکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.