میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

با آنکه هر زمان شوم از غصه زارتر

گردم زمان زمان به تو امّیدوارتر

چون بیندم ز گریهٔ مستانه شرمسار

در خنده می‌شود که شوم شرمسارتر

رنجانَدَم ز وعده خلافی، ولی چه سود

از رنجشی ز وعدهٔ او بی‌مدارتر

با شوخی‎ای چنین، که نگیری دمی قرار

در دل گذر مکن که شود بی‌قرارتر

تا ذوق خواری از دگران بیشتر برم

از من کسی مباد به کوی تو خوارتر

غمنامه‌ام به غیر نمایی به این غرض

کز ناامیدی‌ام شود امیدوارتر

بی‌اعتبار پیش تو خلقی به جرم عشق

بیچاره میلی از همه بی‌اعتبارتر