گنجور

 
میلی

داد ازان دم که با دل ناشاد

من کنم داد و او کند بیداد

مست من عهد کرد و می‌ترسم

وقت هوشیاری‌اش نباشد یاد

بعد صد امتحان، ز ساده‌دلی

تکیه کردم به عهد بی‌بنیاد

بیخودیهای مجلس شب را

خجلت روز من به یادش داد

این چه شوق است کز تصور تو

دل خلقی در اضطراب افتاد

پا نهادیم بر سر دو جهان

ما و عشق تو، هرچه بادا باد

بهر زنجیر زلف او میلی

داد سر رشته خرد بر باد

 
 
 
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

[...]

فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مسعود سعد سلمان

روزگاریست سخت بی فریاد

کس گرفتار روزگار مباد

شیر بینم شده متابع رنگ

باز بینم شده مسخر خاد

نه به جز سوسن ایچ آزادست

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه