گنجور

 
میلی

کدام شاه چنین کینه‌خواه می‌آید

که بوی فتنه ز گرد سپاه می‌آید

زمانه ساخته پامال، خاکساران را

که شهسوار من از گرد راه می‌آید

به هر طرف که نگه می‌کند، خدنگ بلا

به صد هزار دل بی‌گناه می‌آید

کمان ناز به بازو، کمند فتنه به دست

عنان فکنده سوی صیدگاه می‌آید

به ناامیدی آن غمزه‌ام مکش که دلم

به پای تیغ تو از یک نگاه می‌آید

غم تو بس که زد آتش به خرمن دلها

هزار جان به‌نظر دود آه می‌آید

خیال روی تو خرسند کرد میلی را

چنانکه بر سر ره گاه‌گاه می‌آید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode