گنجور

 
میلی

بار غم سنگین‌دلان بر جان غم‌فرسا نهند

هر که را از پا دراندازند، بر سر پا نهند

در مقام چاره‌سازی چون شوند این سرکشان

بر سر زخم تمنا، داغ استغنا نهند

منزلم از بس که چون ماتم‌سرا پر شیون است

خلق یک‌یک، چشم بر در، گوش بر غوغا نهند

شرم بادا عاقلان را،‌ کز پی دفع جنون

داغ بر سر، بند بر پای من شیدا نهند

خلق را شد عذر تقصیرات تا تقریر حرف

با تو صد بیگانه، دل بر آشناییها نهند

پا برون نتوانم از ویرانه چون میلی نهاد

بس که طفلان سر به دنبال من رسوا نهند