زان زهر چشم، بس که دلم تلخکام شد
برکام او شراب تمنّا حرام شد
کردم سلام و فایده این یافتم که دل
نومید بعد ازین ز جواب سلام شد
بیون نرفت لذّت وصل تو از دلم
هرچند هجر در صدد انتقام شد
دل با صد اهتمام ندید از لب تو کام
نومید آخر از تو به سعی تمام شد
در کین زمانه را شده شرمایه فریب
شرین لبی که جانم ازو تلخکام شد
میلی به لطف او ننهی دل، که پیش ازین
مخصوص بنده بود نگاهی که عام شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند
کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد
افسوس خلق میشنوم در قفای خویش
[...]
ساقی بیار باده که عید صیام شد
آن به که بود مانع رندی تمام شد
در ده قدح ز اول روزم که بعد ازین
حاجت بدان نماند که گویند شام شد
امروز هر که خدمت معشوق و می کند
[...]
چون روز عمر من به فراق تو شام شد
در آرزوی روی تو عمرم تمام شد
خون دلم چو بر تو حلالست دلبرا
آخر چرا وصال تو بر ما حرام شد
رحمی به حال زار من خسته دل بکن
[...]
از دولت وصال تو کارم بکام شد
بختم بلند گشت و سعادت غلام شد
از جلوه های حسن تو جانم حیات یافت
با چشمهای مست تو عیشم مدام شد
گفتی:سلام ذوق سلامت بدل رسید
[...]
امروز دیگرم به فراق تو شام شد
در آرزوی روی تو عمرم تمام شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.