گنجور

 
جهان ملک خاتون

چون روز عمر من به فراق تو شام شد

در آرزوی روی تو عمرم تمام شد

خون دلم چو بر تو حلالست دلبرا

آخر چرا وصال تو بر ما حرام شد

رحمی به حال زار من خسته دل بکن

کز دست رفت و در پی ماه تمام شد

دیگ هوای زلف تو می پخت در دماغ

مسکین دلم که در سر سودای خام شد

مرغ دلم که کرد به کوی غمت هوا

شست دو زلف یار بدید و به دام شد

زین پیش طبع توسن ما بود بدلگام

واکنون به زخم قمچی ایام رام شد

هرچند در فراق تو حالم خراب بود

با وصل دوست کار جهان با نظام شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

امروز در فراق تو دیگر به شام شد

ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد

بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند

کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد

افسوس خلق می‌شنوم در قفای خویش

[...]

کمال خجندی

ساقی بیار باده که عید صیام شد

آن به که بود مانع رندی تمام شد

در ده قدح ز اول روزم که بعد ازین

حاجت بدان نماند که گویند شام شد

امروز هر که خدمت معشوق و می کند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
قاسم انوار

از دولت وصال تو کارم بکام شد

بختم بلند گشت و سعادت غلام شد

از جلوه های حسن تو جانم حیات یافت

با چشمهای مست تو عیشم مدام شد

گفتی:سلام ذوق سلامت بدل رسید

[...]

صوفی محمد هروی

امروز دیگرم به فراق تو شام شد

در آرزوی روی تو عمرم تمام شد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
اسیری لاهیجی

زان دم که باده خم وحدت بجام شد

مستی و عیش در همه آفاق عام شد

نام و نشان عالم و آدم نبد پدید

از جلوه جمال تو عالم بنام شد

تا باده لب تو بکام جهان رسید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه